درمورد ایام محسنیه؛

توی صدمین ناشناس کانال تلگرام که به مناسبتش ربات برام خوشحال شده بود، درمورد وجود روایت برای زیارت اربعین پرسیدن و اینکه مثلا بین روز عرفه و روز اربعین کدوم مهم‌تره؟

برای زیارت اربعین من یه روایت دیدم بعلاوه زیارتنامه کوتاه مخصوصش. اما همون یه روایت، زیارت اربعین رو یکی از سه نشانه مهم مؤمن معرفی کرده؛ ۵۱ رکعت نماز روزانه، عقیق دست کردن و زیارت اربعین... بعلاوه مواردی که حالا می‌گم، خیلی این رو مهم می‌کنه. من نمی‌تونم رتبه‌بندی بین عرفه و این زیارت کنم البته. اما اون موارد:

- زیارت‌نامه کوتاهی داره ظهر اربعین. می‌تونه نشانه‌ای از خصوصیت داشتن سختی کشیدن برای رسیدن به موقع برای این زیارت باشه؛ گویی می‌خواستن بگن حالا که زائر بعد از کلی دردسر خودشو در ظهر اربعین رسونده کربلا، زیارت‌نامه بلند و غسل زیارت و... براش نبندیم. این کوتاه‌عریضه رو بخون و بسم الله. راحت اشک شوق زیارتت رو بریز...

- شهرت و اتفاق شیعیان برای این زیارت، نشان می‌ده که توصیه به این زیارت، خیلی مهم دیده شده. علمای علم اصول فقه در بررسی وجود داشتن یه حکم، یه اصلی دارن، «لو کان لبان» می‌گن که اگر فلان حکم در اسلام بود یا یه چیزی بدعت بود و مردم با اون سر و کار داشتن، شارع نظرش در اون مورد رو به طریقی به ما می‌رسوند که درش شک نکنیم. بین مردم، بین علما، جا می‌افتاد. حالا این زیارت که یه امر استحبابیه  و اینطور معروف شده، حتما امر مهمی پشتشه. 

- این اجتماع یک اجتماع مهم برای زیارت امام + زیارت  برادران و جامعه شیعیه که برای این تا دلتون بخواد روایت هست. از باب زیارت الاخوان گرفته تا باب معانقه و مصافحه و تذاکر اخوان و ادخال سرور به مؤمنین با حتی شده یک خرما و باب قضای نیازهای مؤمنین و باب اطعام مؤمن و لباس دادن به مؤمن و نصیحت و خیرخواهی برای مؤمن و اصلاح روابط بین مؤمنین و...

در یک زیارت، خصوصا در سالهای اخیر این‌همه از ابواب خیر برای مؤمنین به کار گرفته می‌شه و روابط توصیه‌شده بین مؤمنین از متون حدیثی به متن زندگی برمی‌گرده. خیلی چیز خاصیه بنظرم. دلم به حال خودم سوخت که امسال کوتاهی کردم و نرفتم. ای بابا

غالب وبلاگ‌های شخصی که دیدم، از روزمره‌ها و خاطراتشان می‌نویسند. امروز که آمدم خانه گفتم من هم یکبار امتحانش کنم. البته خیلی خسته‌کننده است. فکر نکنم تکرارش کنم.

به مناسبت اینکه در مورد کتاب قاف یاسین حجازی نظر پراکنی خودم رو اینجا گذاشتم، یادم اومد توی قسمت آرشیو گوگل کیپ هم درمورد بعضی دیگه از کتابها نظر پراکنی کرده بودم. اونها رو هم می‌ذارم.

قاف یاسین حجازی در اون زمینه و هدفی که آقای حجازی دنبالش می‌کرد، عالی بود. این کتاب هم چند وقتی یا چند سالی بود داشت رو اپلیکیشن طاقچه خاک می‌خورد. متأسفانه پی‌دی‌اف خوان این اپ هنوز فلجه، همون کتاب کاغذیشو باید می‌خریدم. بازخوانی سه کتاب فارسی ده قرن پیشه اما چون از کتب اهل سنت بودن، بیشتر به جهت نثر ادبی فاخری که خوندم و تدوین فیلمنامه‌طوری که به همت یاسین حجازی به وجود اومده بود، لذت بردم. خیلی لذت بردم. اما از توصیه‌هایی که از رسول خدا اومده بود یا بعض روایات از رفتارهای حضرت و صحابه نه؛ در مواجهه با روایات اهل سنت باید مراقب بود و این روایات تاریخی هم از زبان همین عامّه است که فکرشون به دنبال هیچ امامی سازماندهی نشده و پر از شبهه و حفره است. البته کلیت خوب و زیبایی از تاریخ پیامبر به دست می‌ده.

امروز که مثل همیشه از تجردم خسته بودم و فکر می‌کردم حق غر زدن دارم درموردش که چرا خدایا این بنده بیچاره‌ات را فراموش کردی و مشکلش را حل نمی‌کنی؟ انصافا «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا» هم شد پاسخ این آتش فروزان شهوت جوانی؟! خودت خواهشش را در دل انداختی و خودت می‌دانی چقدر از مخلوقاتت در فقر به سر می‌برند و این می‌خواهی؟!

دیدم دوستانی بحث لانه عنکبوت داشتند. یادم افتاد که یک دیدگاه محجور داریم درمورد آیه:

«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّـهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»: مثل کسانی که غیر خدا اولیائی گرفتند، مانند مثل عنکبوت است که بیتی گرفت و سست‌ترین بیت‌ها، بیت عنکبوت است، اگر می‌دانستند.

قبلا در مورد اینکه اگر حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نبودند، وقایع عاشورای حسینی به دست فراموشی سپرده می‌شد، فکر می‌کردم که چنین حرفی اغراق است، بی‌احترامی به مقام امام حسین علیه‌السلام است، 

ماجرای دومی که از این دسته ماجراها انتخاب کردم، علاوه بر پیامی که از عنوان «بازگشت» مشخص است، بیانگر احوال روزگار ما است که در دوران غیبت به سر می‌بریم؛ باشد که تسکینی بر قلب‌ها باشد. اللهم عجّل لوليك الفرج

داستان‌های بوداسف و بلوهر، از سری داستان‌های پرطرفدار قدیمی است. مرحوم صدوق رحمه‌الله هم به مناسب اینکه در امت‌های قبل از ما هم غیبت‌های انبیا داشتیم، این ماجراها را در کمال الدین و تمام النعمة ذکر کرده است. دو تا از این داستان‌ها را گلچین کردم که این اولی است. به آدرس: کمال الدین، ج۲، ص۵۹۸.

از امتیازات این کتاب این است که تماما روایی است. کلام معصومین علیهم‌السلام است. مهم‌تر اینکه از منابع دست اول است و مهم‌تر اینکه ابن قولویه، مؤلف کتاب، تمام راویان این روایات را توثیق کرده است. ایشان از رجال نمونه و ارزشمند شیعه هستند. طبق توثیق ایشان در این کتاب خبری از حدیث ضعیف نیست. صفحاتی که ذکر می‌کنم، از کامل الزیاراتِ چاپ «المطبعة المباركة المرتضوية» هستن.

تاریخ اتمام: نهم آذر ۴۰۳ 

يوسف: وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّـهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ (۱۹) وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (۲۰)

و کاروانی آمد، آبکشِ خود را فرستادند، او دلو خود را انداخت... گفت مژده! این یک پسربچّه است و او را چون سرمایه‌ای پنهان داشتند؛ خداوند به آنچه انجام می‌دادند آگاه بود. (۱۹) و او را به بهایی کمتر، به چند درهمی فروختند، آنها در مورد او بر حذر بودند. (۲۰)

تذکر:

۱- سرمایه زندگی مردم اگر سر راهت پیدا شد، مال تو نیست، مثل کاروان یوسف دزد نباش که مخفیانه ببری و به ثمنی بخس هم که شده از سرت باز کنی که مبادا معلوم شود چه خبر است و معامله به هم بخورد. جلوی حرصت به حرام را بگیر.

۲- تو در زندگی‌ات از باطن سرمایه‌های زیادی سر در نمی‌آوری؛ لااقل از سر حسادت یا هر قباحت و جهالت و شیطنتی، آن را به تجاری احمق‌تر از خود مسپار.

۳- خدانشناس نباش! خود را زیر ذره‌بین او ببین و به وظایفت بپرداز که به نزد او برمی‌گردی...

۴- نگران زندگی دنیایت نباش و برایش با هر حیله‌گری چون برادران یوسف همدست نشو؛ هرچه که بشود، مهم این است که وظیفه خود را عمل کنیم.

۵- نگران یوسف‌های از دست‌رفته‌ات نباش، این سرمایه‌های از دست رفته اگر به آغوش رحمت خدا برگردی به کنعانت برمی‌گردند.

بزرگان باید احزاب سیاسی را احیا کنند. حکومت باید تشویق به این کند. این وضعیت بی‌سامانی اصلا قابل قبول نیست. رائفی‌پور علمی بلند کرده، عدالتگراها علمی بلند کردند، اصلاحات طرد شده و مقابل انقلابی‌گری شمرده می‌شود، کم مانده از دایره تشیع و اسلام بیرون انداخته شوند، در همین شرایط از اینکه چرا حامیان اینها شل‌دینی دارند و براندازند انتقاد می‌شود. شما آبروی کسی که بخواهد با دینش اصلاح‌طلب باشد را می‌برید. از فراماسونی و یهودی‌زادگی تا فسق و فجور به اینها بسته‌اید. کسی جرأت نمی‌کند به اینها نزدیک شود. یا باید از سیاست خداحافظی کند، یا برانداز شود. آنوقت نق می‌زنیم که چرا مردم بی‌بصیرت شده‌اند و مشارکت در حکمرانی نمی‌کنند. خودمان هم که هیچ مسئولیتی نمی‌پذیریم؛ همه چیز تقصیرات سی سال حکومتهای غیر ما است، این نفوذیهای لعنتی. وقتی تحزب نباشد، اینطور بی‌پروایانه همه را از دایره انقلاب بیرون می‌کنیم و شعار بیزاری از چپ و راست می‌دهیم. آزادیم هرچه می‌خواهیم به بقیه ببندیم و خودمان هم که تعهدی نداده‌ایم، جایی عضو حزبی نیستیم که پاسخگوی عهدهایمان باشیم. حق هم با ما است.

به عنوان زائر حرم‌های معصومین علیهم‌السلام زشته کاری کنیم که حق بهشتی بودنمون رو از دست بدیم. این احادیثی که با «فله الجنة» تموم می‌شن در باب فضل زیارت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله یا دیگر معصومین علیهم‌السلام، بیشتر به نظر تلنگر میاد تا تجویز گناه و اباحی‌گری.

حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ‌ مُحَمَّدُ بْنُ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ سُلَيْمَانَ‌ عَنْ‌ مُوسَى بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُوسَى عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَثِ‌ قَالَ‌ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ‌ مُوسَى بْنُ‌ إِسْمَاعِيلَ‌ بْنِ‌ مُوسَى بْنِ‌ جَعْفَرٍ قَالَ‌ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ جَدِّهِ‌ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ قَالَ‌ قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌: مَنْ‌ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ‌ كَمَنْ‌ هَاجَرَ إِلَيَّ‌ فِي حَيَاتِي فَإِنْ‌ لَمْ‌ تَسْتَطِيعُوا فَابْعَثُوا إِلَيَّ‌ السَّلاَمَ‌ فَإِنَّهُ‌ يَبْلُغُنِي. کامل الزیارات، ص۱۴

رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: کسی که قبر مرا بعد از موتم زیارت کند، به مانند کسی است که در دوره حیاتم به سوی خودم مهاجرت کرده باشد. اگر همین را هم نتوانستید، سلام برسانید که به من می‌رسد.

من که می‌دونم استراحت قلبم با قرآن و روایات تضمینه و کم می‌ذارم، به نسبت کسی که در به در ابواب مختلفه، ما مثل هم نیستیم. من خیلی اوضاعم بدتره.

من فعلا دارم خانواده رو که به شدت از اومدن پزشکیان می‌ترسن آماده می‌کنم که اگر اومد از ناراحتی سکته نزنن. از آپشنهای پزشکیان و ظریف راحت‌تر از جلیلی می‌شه طرفداری کرد. چون اینها کارنامه است و قابل بحث اما جلیلی برنامه و امید...

بنده واقعا نگران اعصاب، روان، سلامت و جان هموطنانم هستم که فکر می‌کنن اینها سیاهی مطلقن. البته سیاه هستن ولی نه همه‌شون و نه همه برنامه‌شون. خدا هم از سیاهی استفاده می‌کنه برای نصرت دینش و بعد هم به جهنم می‌فرسته‌شون. ما رعایت کنیم، وظیفه رو انجام بدیم، اگر قرار بر بهتر شدن اوضاع باشه، بهتر می‌شه. نباشه هم منتظر صاحبیم. إنّ اللهَ لَيَنصُرُ هذا الدين بأقوامٍ لا خلاقَ لهم فَلْيَتّقِ اللهَ عز و جل امرؤ وليحذر أن يكون منهم.

بعض اشتباهاتی که در انتخابات ۱۴۰۳ داشتیم:

توصیف ابن عباس از امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی معاویه لعنه‌الله درمورد حضرت از او سؤال کرد:

این نوشته برای خیلی از مخاطبین شاید مهم نباشد اما شبهه‌اش در جامعه در حال گسترش است که آقاجان این احکام شرعی که شما به گردن ملت انداخته‌اید منسوخ است، برای زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود، حالا دلیلی نداریم که باقی باشد و این دست حرف‌ها. بحث اصول فقهی را می‌آورند کف جامعه با هیاهو طوری نشان می‌دهند که گویا آخوندها خوششان می‌آید این‌همه تکلیف به گردن خود انداخته باشند و بی‌دلیل حرفی زده‌اند. حقیقتا مازوخیسمی‌ها همه را به کیش خود پندارند.

شنیدیم که «اگر خمینی نبود، اسلامی باقی نمی‌ماند» و این هم شنیدیم که «نه خیر، خمینی اگر اسلام نبود، هیچ چیز نداشت». هردو کلام می‌تواند با هم صحیح باشد. دعوا ندارد که؛ آن هم سالی چندبار!

«سوره طلاق، آیه ۳: خدا برای هرچیزی قدری قرار داده است»

کتاب کمال الدین و تمام النعمه: شیخ صدوق:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ الْوَلِيدِ رَضِيَ‌ اللَّهُ‌ عَنْهُ‌ قَالَ‌ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ الصَّفَّارُ قَالَ‌ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ‌ الْحُسَيْنِ‌ بْنِ‌ أَبِي الْخَطَّابِ‌ وَ اَلْهَيْثَمُ‌ بْنُ‌ أَبِي مَسْرُوقٍ‌ النَّهْدِيُّ‌ عَنِ‌ اَلْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ السَّرَّادِ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ رِئَابٍ‌

عَنْ‌ أَبِي حَمْزَةَ‌ الثُّمَالِيِّ‌ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌ سَمِعْتُهُ‌ يَقُولُ‌:

إِنَّ‌ أَقْرَبَ‌ النَّاسِ‌ إِلَى اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ وَ أَعْلَمَهُمْ‌ بِهِ‌ وَ أَرْأَفَهُمْ‌ بِالنَّاسِ‌ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ وَ اَلْأَئِمَّةُ‌ عَلَيْهِمُ‌ السَّلاَمُ‌ فَادْخُلُوا أَيْنَ‌ دَخَلُوا وَ فَارِقُوا مَنْ‌ فَارَقُوا عَنَى بِذَلِكَ‌ حُسَيْناً وَ وُلْدَهُ‌ عَلَيْهِمُ‌ السَّلاَمُ‌ فَإِنَّ‌ الْحَقَّ‌ فِيهِمْ‌ وَ هُمُ‌ الْأَوْصِيَاءُ وَ مِنْهُمُ‌ اَلْأَئِمَّةُ‌ فَأَيْنَمَا رَأَيْتُمُوهُمْ‌ فَاتَّبِعُوهُمْ‌

وَ إِنْ‌ أَصْبَحْتُمْ‌ يَوْماً لاَ تَرَوْنَ‌ مِنْهُمْ‌ أَحَداً فَاسْتَغِيثُوا بِاللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ وَ انْظُرُوا السُّنَّةَ‌ الَّتِي كُنْتُمْ‌ عَلَيْهَا وَ اتَّبِعُوهَا وَ أَحِبُّوا مَنْ‌ كُنْتُمْ‌ تُحِبُّونَ‌ وَ أَبْغِضُوا مَنْ‌ كُنْتُمْ‌ تُبْغِضُونَ‌ فَمَا أَسْرَعَ‌ مَا يَأْتِيكُمُ‌ الْفَرَجُ‌.


ابی حمزه ثمالی از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که شنیدم حضرت می‌فرمودند:

نزدیک‌ترین مردم به خدای عزوجل، آگاه‌ترینشان به خدا و مهربان‌ترین آنان نسبت به مردم، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله است و ائمه علیهم‌السلام. هرجا داخل شدند، داخل شوید و از هرکس جدا شدند، جدا شوید. -منظور حضرت حسین علیه‌السلام و اولاد ایشان بود- چراکه حق در ایشان است، اوصیایند و ائمه از میان ایشانند. هرکجا که ایشان را دیدید، تبعیتشان کنید.

و اگر روزی رسید که احدی از ایشان را ندیدید، به خدای عزوجل استغاثه کنید و همان سنتی که بر آن بودید را در نظر داشته باشید، از آن سنت پیروی کنید و همان کسانی که دوست می‌داشتید دوست بدارید و همان کسانی که دشمن می‌داشتید را دشمن بدارید که هنگام در آمدن فرج بر شما چه زود باشد.

از همان دوران فسقلیت تا حالا خیلی‌ها سعی کردند در سر من کنند که اگر ایرانی نبودی احتمالا دین دیگری داشتی و فلان و بهمان. چرا نمی‌روی ادیان دیگر را چک کنی؟ شاید حق آنجا باشد. اما این حرف‌ها فقط در ظاهر منطقی است. «چرا برای یافتن دین حق نیازی به گشت و گذار بین ادیان نداریم؟»

مسلمانی کردن برای -به اصطلاحی- درون‌گرا راحت‌تر است یا برون‌گرا؟

داشتیم کتاب کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق را مباحثه‌طور می‌خواندیم که با روایتی از امام حسین علیه السلام مواجه شدیم.

می‌خواستم نوشته‌ای با عنوان «مدیریت ضررها» داشته باشم. اما انقدر فاصله افتاد و انقدر این مریضی شدید به جان همان قستمی که پردازش می‌کنم فشار آورد که الآن از این عنوان که قبلا با نگاه به آن می‌دانستم چه از جانش می‌خواهم، فقط خودش را می‌فهمم و بس. لابد همینقدر هم کافی است.