تأملی در آیات ۱۹ و ۲۰ سوره یوسف

پنجشنبه، ۱۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۱۹ ق.ظ

يوسف: وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّـهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ (۱۹) وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (۲۰)

و کاروانی آمد، آبکشِ خود را فرستادند، او دلو خود را انداخت... گفت مژده! این یک پسربچّه است و او را چون سرمایه‌ای پنهان داشتند؛ خداوند به آنچه انجام می‌دادند آگاه بود. (۱۹) و او را به بهایی کمتر، به چند درهمی فروختند، آنها در مورد او بر حذر بودند. (۲۰)

تذکر:

۱- سرمایه زندگی مردم اگر سر راهت پیدا شد، مال تو نیست، مثل کاروان یوسف دزد نباش که مخفیانه ببری و به ثمنی بخس هم که شده از سرت باز کنی که مبادا معلوم شود چه خبر است و معامله به هم بخورد. جلوی حرصت به حرام را بگیر.

۲- تو در زندگی‌ات از باطن سرمایه‌های زیادی سر در نمی‌آوری؛ لااقل از سر حسادت یا هر قباحت و جهالت و شیطنتی، آن را به تجاری احمق‌تر از خود مسپار.

۳- خدانشناس نباش! خود را زیر ذره‌بین او ببین و به وظایفت بپرداز که به نزد او برمی‌گردی...

۴- نگران زندگی دنیایت نباش و برایش با هر حیله‌گری چون برادران یوسف همدست نشو؛ هرچه که بشود، مهم این است که وظیفه خود را عمل کنیم.

۵- نگران یوسف‌های از دست‌رفته‌ات نباش، این سرمایه‌های از دست رفته اگر به آغوش رحمت خدا برگردی به کنعانت برمی‌گردند.

داستان قرآنی زهد شیطان قرآن نفس

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی