اشتباهات انتخابات ۱۴۰۳
بعض اشتباهاتی که در انتخابات ۱۴۰۳ داشتیم:
۱- تأیید صلاحیت دو نامزد پوششی و یک نامزد بی رأی.
این مورد را به عنوان نمابنده اشتباهات شورای نگهبان ذکر میکنم.
هر نامزدی باید نماینده یک تفکر رایج در مملکت باشد، نه که سه نامزد داشته باشیم، با یک تفکر یا نامزدی با تفکری بی مشتری. نامزدی که میآید، خود را در معرض سنجیده شدن باید قرار بدهد، اینجا محل جهاد تبیین و برشمردن خدمات دولت قبل و چزوندن دیگری نیست؛ اینجا وقت ملت را میگیری، حق مردم را میگیری تا چیزی که داری ارائه دهی و تمایزات و برتریهای خودت از برنامهها و تفکرات و کارنامه دیگران را بیان کنی. شورای نگهبان باید حواسش به چنین پدیده باشد نه که ببینیم سالها بر این است که پوششیهایی هم در میان بگذارد و بودجه و وقت ملت را هدر بدهد.
۲- اتهاماتی که به قالیباف زدند.
چند سال است که عدهای برای بالا کشیدن خود در عرصه سیاسی کشور، راه پایین کشیدن بالاییها را برگزیدند. اتهاماتی زدند و بر طبل اختلاف زدند و حالا میبینیم، آرای شانزده میلیونی مرحوم رئیسی هم در بهترین حالت به سمت پزشکیان رفته و بعضا پای صندوقها هم نیامدند. گروهی که بزرگانش را ذلیل کند به جایی نمیرسد. تو سری خور و بدبخت میشود. علما هم که آمدند چشمپوشی از این کنند و مردم را به قالیباف سوق بدهند حریف نشدند، این اتهامات آنقدر در این سالها تکرار شده که دیگر هرکار کنی فایده ندارد. در کانال ستادش تک به تک پاسخ بدهی هم فایده ندارد (https://t.me/ghalibaffan/4645) در عدالتخانه هم به آن رسیدگی شود و تبرئه شود، فایده ندارد. آن را هم فسادخانه میخوانند.
۳- استدلالتراشیهای سطحی و بعضا غلط در دفاع از نامزدهای جناح خودی.
مثلا در دفاع از جلیلی دیدم بعضیها به تصاویر اتوبوسی او اشاره میکنند که ایشان را سادهزیست معرفی کنند. آقا این اگر صحیح باشد مردم خودشان میبینند! شما درمورد برنامه ارزآوری ایشان بگو که بیارزی اولویتی جدی در اقتصاد مملکت است. بگو ایشان که با آن دو سه کشور غربی کاری ندارد، چطور میخواهد در بین تحریمهای سنگین ارز به کشور بیاورد.
۴- نادیده گرفتن واقعیتها.
به هر حال، درست یا غلط، قالیباف چهرهاش خراب شده بود و همین باعث میشد ستادش در دفاع و تبلیغ چیزی جز آمارهای افکارسنجی غلط و تخریب کاندیدای خودی نداشته باشد. ایشان نباید به این میدان میآمد. بین ثبتنامیها هم افراد معتبرتری داشتیم که میتوانستند بیایند.
۵- مشکل دیگر ما این بود که آدمهای بزرگمان را از دست دادیم و یکمشت استادنما را بزرگ پنداشتیم.
یا تخریبشان کردیم یا اصلا دعوتشان نکرده بودیم که در عرصه سیاست هم بزرگ بشوند و شناختهشده باشند. اصلاحطلبها بزرگانشان را از حوزه و دانشگاه به عرصه سیاست میکشانند. این یکی از برتریهای آنها است (لااقل در دوره حیاتشان. فی الحال که نابود شدند). ما دایرهای تشکیل دادیم و همینها دائم پیرتر میشوند و یا با جسمشان از دنیا میروند یا بی آبرویشان میکنیم تا بروند.
شاید این صفحه را بهروز کنم. شاید نه. به هر حال بازگشت به اشتباهات و فکر کردن درمورد آن برای اصلاح، باید باشد.