کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
قبلا در مورد اینکه اگر حضرت زینب سلاماللهعلیها نبودند، وقایع عاشورای حسینی به دست فراموشی سپرده میشد، فکر میکردم که چنین حرفی اغراق است، بیاحترامی به مقام امام حسین علیهالسلام است، چراکه امام علیهالسلام خودشان پیام را در همان مکه به نمایندگان مسلمانان جهان اسلام رسانده بودند، در مسیر با خیلیها برخورد داشتند، نامهنگاری داشتند، مقام امامتشان برهیچکسی پوشیده نبود، مقام سید شباب اهل الجنة بودن او را همه میدانستند و حتما به دنبال عاقبت ایشان میرفتند و به حقیقت دست پیدا میکردند.
تا چند وقت پیش هم بر همین دیدگاه بودم تا اینکه با روایتی برخورد کردم در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» مرحوم شیخ صدوق. این روایت دیدگاه من را تغییر داد.
متن روایت
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى حَكِيمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا أُخْتِ أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي سَنَةِ اثْنَتَيْنِ وَ ثَمَانِينَ بِالْمَدِينَةِ فكَلَّمْتُهَا مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ دِينِهَا فَسَمَّتْ لِي مَنْ تَأْتَمُّ بِهِ ثُمَّ قَالَتْ فُلاَنُ بْنُ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَسَمَّتْهُ فَقُلْتُ لَهَا جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكِ مُعَايَنَةً أَوْ خَبَراً فَقَالَتْ خَبَراً عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَتَبَ بِهِ إِلَى أُمِّهِ فَقُلْتُ لَهَا فَأَيْنَ الْمَوْلُودُ فَقَالَتْ مَسْتُورٌ فَقُلْتُ فَإِلَى مَنْ تَفْزَعُ اَلشِّيعَةُ فَقَالَتْ إِلَى اَلْجَدَّةِ أُمِّ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهَا أَقْتَدِي بِمَنْ وَصِيَّتُهُ إِلَى الْمَرْأَةِ فَقَالَتْ اقْتِدَاءً بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْصَى إِلَى أُخْتِهِ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي الظَّاهِرِ وَ كَانَ مَا يَخْرُجُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ مِنْ عِلْمٍ يُنْسَبُ إِلَى زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ تَسَتُّراً عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ قَالَتْ إِنَّكُمْ قَوْمٌ أَصْحَابُ أَخْبَارٍ أَ مَا رَوَيْتُمْ أَنَّ التَّاسِعَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُقْسَمُ مِيرَاثُهُ وَ هُوَ فِي الْحَيَاةِ.
ترجمه
احمد بن ابراهیم گفت: سال هشتاد و دو در مدینه، بر حکیمه خاتون، دختر امام جواد علیهالسلام، خواهر امام هادی علیهالسلام وارد شدم. از پشت پرده با ایشان تکلّم کردم و از دین ایشان پرسیدم.
ایشان امامشان را نام بردند، بعد فرمودند فلان بن حسن، اسم بردند [در آن ایام به خاطر تقیه نام امام زمان علیهالسلام را نمیبردند و اینکه اینجا حضرت حکیمه خاتون نام بردند، برای راوی جالب بود].
گفتم که خدا مرا فدای شما بگرداند، با دیدگانتان رؤیت کردید یا خبر میدهید؟
حکیمه خاتون فرمودند که خبر است، از امام حسن عسکری علیهالسلام؛ حضرت خبر را به مادرشان نوشتند.
- آن مولود کجا است؟
+ مخفی است.
- شیعه به چه کسی مراجعه کند؟
+ به جدّه، مادر امام حسن عسکری علیهالسلام.
- به کسی اقتدا کنم که وصیتش به یک زن است؟
+ اقتدائی است به حسین بن علی بن ابی طالب علیهمالسلام. امام حسین علیهالسلام، در ظاهر به خواهرشان زینب، دختر علی بن ابی طالب علیهماالسلام، وصیت نمودند و هر علمی که از امام سجاد علیهالسلام صادر میشد، به زینب، دختر علی سلاماللهعلیهما نسبت داده میشد تا امر امامت علی بن حسین علیهماالسلام پوشیده بماند.
+ سپس حکیمه خاتون فرمودند که شما گروه اصحاب اخبار هستید؛ آیا روایت نکردید که نهمین نسل حسین علیهالسلام میراثش در حالی تقسیم میشود که در قید حیات است؟!
برداشت
این روایت، بیانگر این است که حضرت زینب علیهاالسلام مأموریتی ویژه در دوران تقیه بعد از شهادت سیدالشهدا علیهالسلام بر عهده داشتند؛ آن مأموریت، نجات جان امام بعدی بود که اگر یزیدیان میدانستند این امر به امام بعدی منتقل شده است، از جان ایشان نمیگذشتند. برایم همیشه سؤال بود که چرا امام سجاد علیهالسلام را در کربلا یا در شام که دیگر تا آن زمان باید از بستر بیماری هم در آمده باشند، به شهادت نرساندند؟ مگر نمیدانستند که ایشان امام بعدی است؟ این روایت به خوبی توضیح میدهد که آنها اگر هم میدانستند امامان بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دوازده تن هستند، این احتمال را هم میدادند که میتوانند این امر را متوقف کنند، اینطور نبود که ایمان کاملی به تمام بیانات حامل وحی داشته باشند.
بنابراین میشد که با تقیه جان امام سجاد علیهالسلام را نجات داد و پاسخ این سؤال هم داده میشود که چرا امام حسین علیهالسلام با خانواده به این میدان رفتند؟ حضرت باید پوشش اسرای شام را هم تهیه میدیدند تا امام بعدی در این پوشش نجات داده شود و امر امامت که والاترین امر خلقت است، حفظ شود و به مردم زمانههای غریبی چون زمان ما برسد. حقیقتا اگر زینب نبود، اگر رقیه نبود، اگر اسرای شام متحمل این درد عظیم نمیشدند، کربلا در کربلا میماند و چه کربلایی هم بود...
و سيعلم الذین ظلموا أي منقلب ينقلبون...