لا تَقفُ ما ليس لك به علمٌ إنّ السمعَ و البصرَ و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا: آنچه که به آن علم نداری را پیروی نکن. همانا گوش و چشم و قلب، از همه آن‌ها، سؤال خواهد شد.

دوستم سریالی کره‌ای تماشا کرده بود و این سؤال را مطرح کرد: با خودکشی مرتکب چه گناهی می‌شویم؟
البته حواسم هست که سؤالش تبلیغاً للسریال بود به عقلم شک نکنید :)) منتهی این هم بهانه‌ای برای نوشتن شد.

سختی کشیدن همیشه با رشد همراه نیست اما اگر یک، سنت باشد و دو اهم و مهم کرده باشیم، سه این می‌شود که افضل الاعمال احمزها: سخت‌ترین اعمال، برترینِ آن است.

این نوشته برای خیلی وقت پیش است. اشتراکی از نورمگز خریده بودم و مقاله می‌خواندم. جوگیر شدم؛ گفتم بگذار حال که پول خرج خواندن مقاله‌ها کردم، ناخونکی به یکیشان بزنم. قرعه به این مقاله آقایان خوش‌منش و احمدی آشتیانی افتاد.

خدا در ذکر مراحل خلقت انسان به دو خلقت مجزّا اشاره فرموده است: خلقتی جسمانی + خلقتی دیگر که بعد از ذکر همین خلقت دوم، جمله معروف «فتبارك الله أحسن الخالقين» آمده است.

يا هشام إن العقلاء تركوا فضول الدنيا فكيف الذنوب و ترك الدنيا من الفضل و ترك الذنوب من الفرض

آه من قلة الزاد و طول المسير

غرب مردم خدادوستی داشت؟ آن‌ها روزگاری به نام خدا جنگ های صلیبی را کلید زدند و روزگاری دیگر در دفاع از خدا به جنگ با کمونیسم رفتند. اما به جایی رسیدند که روزی هم به بهانه دفاع از دموکراسی و نظم نوین جهانی به جنگ با خود خدا رفتند و هر روز گناه تازه‌ای را به رسمیت و قانونیت می‌شناسند. مشکل از کجا است؟ غربی‌ها بنظر من آدم‌های بی‌فکر یا بی‌تلاشی نیستند، اتفاقا هم فکر دارند و هم تلاش و هم جست‌وجوگران خوبی هستند که میانبر های کاربردی و سر راستی پیدا می‌کنند.

قضیه نه اشتباه نه خطای انسانی نه فعال شدن اتوماتیک نبود. این ضربه، یک ضربه‌ای بوده که به هر حال دشمن با از کنترل خارج کردن هواپیما به ما داشت می‌زد. در هر حال قرار بر شهید دادن شده بود. حکومت مجبور به زدن شده بود. اگر نمی‌زد جایی که نباید، سقوط می‌کرد، سقوط می‌کرد و خسارت‌های بیشتر جانی و... می‌خوردیم. حتی یک نفر بیشتر هم آسیب می‌دید، خسارت بیشتر حساب حساب می‌شد و باید کنترل خسارت می‌کردیم.

قبلا هم در «آزادی ملموس»، «دنیا؛ کارگاه سازندگی» و «ورزش؛ آری یا خیر؟»، از هدف انسان یادی شد. هدف انسان با توجه به استعدادی که در پی‌گیری خوبی‌ها دارد، بالاتر از هفتاد سال زندگی دنیا است. 

کسی می‌گفت: «چرا توصیه به عبرت گیری و درس گیری از حیوانات می‌کنید؟ آن هم وقتی که بعضی از حیوانات هم‌جنس‌بازی دارند و بعضی خانواده خود را می‌خورند؟ این توصیه، موجب بدآموزی است.» اما توجه نداشت که ما باید با تعقل و تفکر در آیات اندیشه کنیم.

شیطان در مسیر اخلاق و عبادت، سه دام خطیر دارد.

شاید شما هم از برخورد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با راهبی مسیحی در مسیر شام در سنین کودکی ایشان شنیده باشید؛ از اینکه ایشان در این مسیر، معارف والای رسالت را از یک مسیحی آموختند و سر جهانی را تا روز قیامت کلاه گذاشتند؛ شما را به خدا بگویید که ایشان نابغه دوران بود، خاتم کاهنین و ساحر به زانو در آورنده ساحران و شاعر بی‌رقیب عالَم بود ولی نبی نه، اسم نبوت را نیاورید که مور مورمان می‌شود... گفتم حالا که این کفار وقیح هم این ماجرا را گویی خوب قبول دارند، برای تازه شدن دردشان، کوری چشمان کور و تکه‌تکه شدن قلب‌های مرده‌شان، روایتی‌اش را از کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق بیاورم. این روایت نه تنها در این کتاب شیعی که در بین کتب تواریخی مثل سیره ابن هشام و اعلام الوری و تاریخ طبری هم آمده است.

چند روایت بخوانیم، در مذمت بی تقوایی و در ستایش تقواداری:

از خدا شرح صدر بخواهیم. غم‌هایمان را با جملات انگیزشی کوچک نکنیم. دنیا را گل و بلبل نشان ندهیم. 

امروز در مسأله تربیت کودک نه محیط سالم و نه وقت این رو نداریم که بچه رو رها کنیم تا خودش حق رو پیدا کنه یا بیاد سمتمون و از ما راهنمایی بخواد، وقت دفاع نیست که سنگر براش بگیریم که ضربه نخوره؛ نه وقت نه امکانش نیست.

و عنه عن مسعدة بن صدقة قال: حدثني جعفر بن محمد عن  آبائه عليهم السلام أن النبي صلى الله عليه و آله قال دخلت الجنة فرأيت أكثر أهلها البله - يعني بالبله المتغافل عن الشر العاقل في الخير - و الذين يصومون ثلاثة أيام في كل شهر.

علي علیه‌السلام: من هوان الدنيا على الله أنه لا يعصى إلا فيها و لا ينال ما عنده إلا بتركها.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام: از پستی دنیا بر [نظر] خداست اینکه او نافرمانی نشود مگر در آن و رسیدن به آنچه نزد او است جز با ترک آن نباشد.

حسين علیه‌السلام: من هوان الدنيا على الله أن رأس يحيى بن زكريا علیه‌السلام أهدي إلى بغيّ من بغايا بني إسرائيل.

امام حسین علیه‌السلام: از پستی دنیا بر [نظر] خداست اینکه سر یحیی بن زکریا علیه‌السلام به زن بدکاری از زنان بدکار بنی اسرائیل اهدا شد.

سه فراز از خطبه ۱۱۴ نهج البلاغه:

۱- قد تكفّل لكم بالرزق و أمرتم بالعمل فلا يكوننّ المضمون لكم طلبه أولى بكم من المفروض عليكم عمله
به تحقیق رزق برای شما تضمین شده است و امر به عمل شده‌اید پس قطعا نباید طلب کردن ضمانت‌شده، برایتان مهم‌تر باشد از آنچه عملش بر شما واجب است.

۲- ما فات اليوم من الرزق رجي غدا زيادته و ما فات أمس من العمر لم يرج اليوم رجعته
آنچه امروز از رزق فوت شد، فردا امید زیادتش باشد و آنچه دیروز از عمر فوت شد، امروز امید بازگشتش نباشد.

۳- فاتقوا الله حقّ تقاته و لا تموتنّ إلّا و أنتم مسلمون
پس [حضرت آیه ۱۰۲ آل عمران را می‌خوانند:] آنگونه که حق تقوای خدا است تقوایش داشته باشید و نَمیرید مگر در حالی که مسلمان باشید.

ذکری از چند روایت در زمینه تربیت

این روایت طولانیه. در طی چهار بخش ذکر می‌شه:
۰- متن عربی حدیث
۱- خلاصه حدیث
۲- قسمت ایمان
۳- قسمت کفر
۴- قسمت نفاق

اسلام در هر زمینه‌ای نظامی دارد؛ بی‌قانونی ندارد؛ اگر امروزه هم در زمینه‌هایی به نظام اسلام نرسیده‌ایم دلیل بر وجود نداشتن آن نیست بلکه هنوز از منابع دین استخراج نشده است. البته این بازگشت برای بررسی آن مورد نیست بلکه در نظام برده‌داری اسلام و اصل چرایی وجود آن در اسلام است که در آن اشکال می‌کنند. 

فلا تكونوا أنصاب الفتن و أعلام البدع و الزموا ما عقد عليه حبل الجماعه و بنيت عليه أركان الطاعه و اقدموا على الله مظلومين و لا تقدموا عليه ظالمين و اتقوا مدارج الشيطان و مهابط العدوان و لا تدخلوا بطونكم لعق الحرام فإنكم بعين من حرم عليكم المعصيه و سهل لكم سبل الطاعه.

فرصت به جا آوردن شکر خیلی زودتر از آنچه فکرش را کنی تمام می‌شود. بشتاب

در گفتن حرف‌هایی که مطمئن نیستی، نمی‌دانی، اطلاعی نداری، خبره نیستی، خبره نشو و در عمل به دانسته‌هایت و نشر آن درنگ نکن.

پرسشی که احتمالا همه از خودمون که هیچ از روحانی محل و معلم عربی و معلم دینی و حتی معلم جغرافیامون که ظاهرش موجه بود و گاهی اول کلاسش توصیه‌هایی می‌کرد، داشتیم اینه که چرا در نماز خودمون شک می‌کنیم؟ با اینکه حواسمون هم جمع بود اما باز شده که بعد از ساعتی از خودمون می‌پرسیم نماز خوندم؟ وضو داشتم اصلا؟ و...