آزادی ملموس
آزادی را در پیروی از سلایق و علایق و شهوات و عرفیجات و غیره نمیتوان لمس کرد. چون خود این امور صیادان قلب و اسیرکننده مایند. مثل مذاقهایی که در تبلیغات به خورد مردم داده میشود و مدهایی که هر روز تازه میشوند و ما را که خود را رها کردهایم، به سمت خود میکشند.
پس چطور میخواهیم مطمئن شویم که خود ما تصمیمگیرنده بودیم و چطور از آزادی خود مطمئن شویم و قدر و منزلت این آزادی را ادا کنیم؟
راهکاری که خداوند جلوی ما گذاشته است، تعقل است، گرفتن افسار نفس است و عمل به مکاره! مکاره اعمالی هستند ناخوشایند که با انجامشان مطمئنیم خودمان تصمیمگیرنده بودیم نه مقلدی کور و بیاراده.
مکاره، هر امر ناخوشایندی هم نیست، بلکه امور ارزشمندی است که به نفس سنگین میآید و باید با آنها به خشوع و فروتنی وادارش کنیم، نه ریاضتکشیهای نامشروع و نامرتبط با هدف خلقت انسان که خود اسباب بازی نفس میشوند.
در یک کلام، راه خداوند ایمان و عمل صالح است. ایمان و بینش پیدا کردن به هدف و خود و خدا، بعلاوه عملی که سازنده است، صالح است.
عمل به این امور، کنار گذاشتن تنبلی و پیگیری همتی جدی بر انجام و تداوم و تفکر و تعقل و وحیِ راهنما را میطلبد، دقیقا برعکس دنبالهروی از خشم و شهوت و هوس و دلبخواهها که ارادهای لازم ندارند و با رها کردن افسار خود، اتوماتیکوار هم انجام میشوند؛ حتی اگر نقشه و برنامهای هم برای آن طرح میکنیم، برای این است که ما به عکس حیوانات دیگر که هیچوقت در زندگیشان تغییری نمیدهند، موجوداتی بینهایت طلب و متحرکیم؛ وقتی از حرکت و بینهایت اصلی بازماندیم، ناچار به تنوعها و در یک پله چندجور ایستادنها میرسیم و خود را فریب میدهیم و در غفلت خود خوشیم و بازی میکنیم...
پس باید آنچه برایش خلق شدیم را رشد دهیم چرا که چیزی برای انسان جز سعی او نخواهد بود و اگر بر آب نقش بزند غافل است.
آزادی درجاتی هم دارد. باید به فکر آزادی اکتسابی باشیم، باید در پی چیزی باشیم که در آخرت به کارمان میآید نه این آزادی دنیوی که صرف اقتضای تکوین دنیا است. آزادی، امتیازی نیست که خداوند رایگان به انسان داده باشد. بلکه اگر تنها از او تقوا داشته باشیم و از غیر او نترسیم، خداوند ابهت و عزت و غنای درونی به ما میدهد؛ اگر با نفسمان به جنگ پرداختیم، بالاخره قلبمان از حکمت لبریز خواهد شد و مالک نفسهایمان میشویم؛ اگر روزها را روزه گرفتیم، ملائکه سایه بر سرمان میاندازند و شیطان از ما دور می شود؛ اگر قلبمان را حفظ و پاک کردیم، آسمانی و فرشتهخو میشویم. اما اگر قلبمان را از حب دنیا پر کردیم، طمع از آن رخت برنمیبندد و هیچگاه به رضایت و غنای درونی نمیرسیم، اگر شهوتپرست شدیم، هیچگاه در ملکوت آسمانها جایی نخواهیم داشت و در دریای عمیق دنیا غرق میشویم.