میخواستم نوشتهای با عنوان «مدیریت ضررها» داشته باشم. اما انقدر فاصله افتاد و انقدر این مریضی شدید به جان همان قستمی که پردازش میکنم فشار آورد که الآن از این عنوان که قبلا با نگاه به آن میدانستم چه از جانش میخواهم، فقط خودش را میفهمم و بس. لابد همینقدر هم کافی است.
لا تَقفُ ما ليس لك به علمٌ إنّ السمعَ و البصرَ و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا: آنچه که به آن علم نداری را پیروی نکن. همانا گوش و چشم و قلب، از همه آنها، سؤال خواهد شد.
دوستم سریالی کرهای تماشا کرده بود و این سؤال را مطرح کرد: با خودکشی مرتکب چه گناهی میشویم؟
البته حواسم هست که سؤالش تبلیغاً للسریال بود به عقلم شک نکنید :)) منتهی این هم بهانهای برای نوشتن شد.
سختی کشیدن همیشه با رشد همراه نیست اما اگر یک، سنت باشد و دو اهم و مهم کرده باشیم، سه این میشود که افضل الاعمال احمزها: سختترین اعمال، برترینِ آن است.
این نوشته برای خیلی وقت پیش است. اشتراکی از نورمگز خریده بودم و مقاله میخواندم. جوگیر شدم؛ گفتم بگذار حال که پول خرج خواندن مقالهها کردم، ناخونکی به یکیشان بزنم. قرعه به این مقاله آقایان خوشمنش و احمدی آشتیانی افتاد.
خدا در ذکر مراحل خلقت انسان به دو خلقت مجزّا اشاره فرموده است: خلقتی جسمانی + خلقتی دیگر که بعد از ذکر همین خلقت دوم، جمله معروف «فتبارك الله أحسن الخالقين» آمده است.
يا هشام إن العقلاء تركوا فضول الدنيا فكيف الذنوب و ترك الدنيا من الفضل و ترك الذنوب من الفرض
آه من قلة الزاد و طول المسير
غرب مردم خدادوستی داشت؟ آنها روزگاری به نام خدا جنگ های صلیبی را کلید زدند و روزگاری دیگر در دفاع از خدا به جنگ با کمونیسم رفتند. اما به جایی رسیدند که روزی هم به بهانه دفاع از دموکراسی و نظم نوین جهانی به جنگ با خود خدا رفتند و هر روز گناه تازهای را به رسمیت و قانونیت میشناسند. مشکل از کجا است؟ غربیها بنظر من آدمهای بیفکر یا بیتلاشی نیستند، اتفاقا هم فکر دارند و هم تلاش و هم جستوجوگران خوبی هستند که میانبر های کاربردی و سر راستی پیدا میکنند.
قضیه نه اشتباه نه خطای انسانی نه فعال شدن اتوماتیک نبود. این ضربه، یک ضربهای بوده که به هر حال دشمن با از کنترل خارج کردن هواپیما به ما داشت میزد. در هر حال قرار بر شهید دادن شده بود. حکومت مجبور به زدن شده بود. اگر نمیزد جایی که نباید، سقوط میکرد، سقوط میکرد و خسارتهای بیشتر جانی و... میخوردیم. حتی یک نفر بیشتر هم آسیب میدید، خسارت بیشتر حساب حساب میشد و باید کنترل خسارت میکردیم.
قبلا هم در «آزادی ملموس»، «دنیا؛ کارگاه سازندگی» و «ورزش؛ آری یا خیر؟»، از هدف انسان یادی شد. هدف انسان با توجه به استعدادی که در پیگیری خوبیها دارد، بالاتر از هفتاد سال زندگی دنیا است.
کسی میگفت: «چرا توصیه به عبرت گیری و درس گیری از حیوانات میکنید؟ آن هم وقتی که بعضی از حیوانات همجنسبازی دارند و بعضی خانواده خود را میخورند؟ این توصیه، موجب بدآموزی است.» اما توجه نداشت که ما باید با تعقل و تفکر در آیات اندیشه کنیم.