دنیا؛ کارگاه سازندگی
خیلی از ماها با دیدن شرور و ناگواریهای دنیا، به خدا از دنیای ناآرامی که آفریده شکایت میبریم اما این شکایتنامه های بلندبالا برای این است که دنیا را هدف گرفتیم و کاری به هدف از خلقت آن نداریم. در کارگاه ماشینسازی پا گذاشتیم و از مدیرش یخچال میخواهیم. کاری نداریم که این دنیا محل آزمایش و محل حرکت است.
چشمانمان را بستیم، فریاد میزنیم که خدایا یک لحظه این زلزلهها و قتلها و فسادها و تگرگها و آفات زمین زراعی را متوقف کن، بابا داریم بازیمان را میکنیم، بی وقفه بازی ما را به هم نزن! خدایا میخواهیم در این دنیا مثل زنبورها به اتحاد و نظام عادلانه برسیم و مثل گوسفندها سرخوش و بیخبر از عاقبت باشیم، گرگی باشیم در بازار بورس، عقابی باشیم بر فراز آسمان، روباهی باشیم نابکار، شتری باشیم و رکورد طاقت در بیابانگردی را بشکنیم، یوزی باشیم و قهرمان دومیدانی شویم، از بزکوهیها بالاتر بپریم و خلاصه از هدفی که برای ما داشتی نگو که حالش نیست.
یک لحظه چشم باز نمیکنیم، پنبه از گوش در نمیآوریم تا صدای حق را بشنویم. درست است که این دنیا زیباییها و جلوههایی دارد، اما خدای آن دائما دارد با راههای مختلف و تلنگر های تلخ به ما میگوید که اینجا محلی برای حرکت است. دنیا خودش دارد داد میزند که برای ما نیست و هرکه به آن بچسبد را در نهایت با تلخی به مرگ میکشاند. نه تنها برای ما نیست که کم است.
به کمتر از رضوان الهی نباید راضی شویم. چون استعدادهای فرادنیایی ما برای خوشی نیستند و برای خوشی همان غرایز حیوانی کافی بود و در دنیا به کسی بیش از غایت و هدفش ندادهاند، به کرکس بیش از این ندادند که لاشهها را از زمین جمع کند، به سوسک سرگین بیش از این ندادند که بتواند سرگینها را جمع کند و همینطور باقی موجودات. حیوانات خودآگاهی و آگاهی از جهان ندارند، اگر داشتند شما سگانی را میدیدید که از فرط غم خودکشی کنند یا زنبورانی که در اتاقی گیر کردهاند با توجه به محیط اتاق بتوانند به راحتی خود را مکانیابی کنند و از محیط خارج شوند.
این قدرت استنتاج در انسان هست و اوست که با این قدرت، به رشد یا خسران یا حتی خودکشی میرسد. اینها همه از اختیار انسان حکایت میکند و آن اختیار برای بازی کردن نقش حیوانات دیگر به ما داده نشده است. ما از خودآگاهی و بینهایتطلبی نهادمان و با استعداد تفکر و تعقل و نیز با توانایی در بهرهگیری تضاد غرایز و نظام علّتها مییابیم که حرکتمان در این دنیا تمام نمیشود و ناچار به یک راهنما برای بهرهبرداری از نظام آفریش نیازمندیم و بدون راهنما، عمر ۷۰ سال ما کفاف شناخت تمام این نظام را نمیدهد تا بتوانیم بعد مطابق آن، حرکتهای مخصوص هر لحظهمان را بشناسیم. رسول درون به ما میگوید به سوی خوبی میرویم و آن هم خوبی بینهایتی که رسولان خدا راهش را نشان دادهاند. ابدی در پیش داریم و از تک تک لحظاتمان درسی و حرکتی باید داشت و میبایست از ضعفهایمان آگاه شویم و به تقویت بپردازیم. نشود که غافل بمانیم و بازی کنیم!