۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسان» ثبت شده است

«سوره طلاق، آیه ۳: خدا برای هرچیزی قدری قرار داده است»
از همان دوران فسقلیت تا حالا خیلی‌ها سعی کردند در سر من کنند که اگر ایرانی نبودی احتمالا دین دیگری داشتی و فلان و بهمان. چرا نمی‌روی ادیان دیگر را چک کنی؟ شاید حق آنجا باشد. اما این حرف‌ها فقط در ظاهر منطقی است. «چرا برای یافتن دین حق نیازی به گشت و گذار بین ادیان نداریم؟»

دوستم سریالی کره‌ای تماشا کرده بود و این سؤال را مطرح کرد: با خودکشی مرتکب چه گناهی می‌شویم؟
البته حواسم هست که سؤالش تبلیغاً للسریال بود به عقلم شک نکنید :)) منتهی این هم بهانه‌ای برای نوشتن شد.

کسی می‌گفت: «چرا توصیه به عبرت گیری و درس گیری از حیوانات می‌کنید؟ آن هم وقتی که بعضی از حیوانات هم‌جنس‌بازی دارند و بعضی خانواده خود را می‌خورند؟ این توصیه، موجب بدآموزی است.» اما توجه نداشت که ما باید با تعقل و تفکر در آیات اندیشه کنیم.

کتاب «جمع‌ها و حاصل جمع‌ها» از استاد صفایی حائری کتاب خوبی است؛ روش تفکر و دقت‌های ایشان، تأملات شیرینی را به ارمغان می‌آورد. در جایی از این کتاب ایشان وقتی از نیازهای انسان می‌گوید، نیاز و علاقه ذاتی انسان به تأیید و تعریف شدن را مطرح می‌کنند. البته تعریف شدن نه از طرف هر کسی. مثلا کسی دوست ندارد یک دیوانه او را تحسین کند، برایش افت شأن دارد.

خیلی از ماها با دیدن شرور و ناگواری‌های دنیا، به خدا از دنیای ناآرامی که آفریده شکایت می‌بریم اما این شکایت‌نامه های بلندبالا برای این است که دنیا را هدف گرفتیم و کاری به هدف از خلقت آن نداریم. در کارگاه ماشین‌سازی پا گذاشتیم و از مدیرش یخچال می‌خواهیم. کاری نداریم که این دنیا محل آزمایش و محل حرکت است.

توجه شما رو به آیه ۳۹ سوره نجم و ۱۴ آل عمران و دوفراز از خطبه های ۱۱۳ و ۱۱۱ و فرازی از حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه جلب می‌کنم[که قراره یه کم ازشون حرف بزنم]: