این نوشته برای خیلی از مخاطبین شاید مهم نباشد اما شبههاش در جامعه در حال گسترش است که آقاجان این احکام شرعی که شما به گردن ملت انداختهاید منسوخ است، برای زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود، حالا دلیلی نداریم که باقی باشد و این دست حرفها. بحث اصول فقهی را میآورند کف جامعه با هیاهو طوری نشان میدهند که گویا آخوندها خوششان میآید اینهمه تکلیف به گردن خود انداخته باشند و بیدلیل حرفی زدهاند. حقیقتا مازوخیسمیها همه را به کیش خود پندارند.
غربیها به ما میگویند «چرا انقدر تکلیفمحورید و بار روی دوش مردم مینهید؟ بیایید و مثل ما حقمحور باشید و به نفع مردم فکر کنید!» اما ما میگوییم «حق چه زمانی میآید؟ چه زمانی متصوَّر است؟ تکلیف چطور؟ زمانی که دو طرف باشند. چون اگر یک نفر به تنهایی وجود داشته باشد، نه حقی دارد و نه تکلیفی، خودش است و خودش. اما وقتی پای دیگری به میان میآید، حق و تکلیف مطرح میشود و اینجاست ما به انسان میگوییم که آدم باش و تکلیفت را نسبت به حقوقی که بر عهدهات آمد رعایت کن اما آنها میگویند که حیوان باش و بگرد ببین کجا حقی از تو ضایع شد، برو حقت را بگیر. تکلیف را رها کن که مبادا باری بر دوشت باشد.»