تنظیم وظایف زن و مرد
من این نوشته را مینویسم در حالی که توانی بر تغییر شرایط جامعه ندارم. مینویسم، در همین خلوتگاهی که خوانندگانش را عاقلترین افرادی میدانم که با آنها آشنایی اجمالی و بعضا تفصیلی دارم و امیدوارم هرکسی که میخواند هم با بدبینی به متن نگاه نکند، چیزی در جیب من نمیرود که بخواهم چنین چیزی بنویسم. تا جایی که توانستم به سنت سانسور عمل کردم ولی باز هم به نظر خطرناک است، به هر حال موضوع مورد علاقه جامعه نیست. من هم تا جایی که بتوانم متن را طولانی و ملالآور خواهم کرد تا مباد کوتهفکری به خواندن این مطلب و استهزاء آن طمع کند. شاید این مطلب در دلها دردناک بیاید و فتنهانگیزی کند لذا اخطار میدهم که خواندن این مطلب توصیه نمیشود و همه البته آزادند!
ابتدا آیات و روایات مربوط را، هم متن و هم ترجمه را مینویسم. بعد برداشت تفصیلی را میآورم که البته شاید فکر کنید نیاز به این تفکیک نیست، اما هم روی ترتیب ذکر آیات و روایات فکر شده است و هم میخواستم در موقع ذکر برداشتم، بدون استناد و با خیال راحت و تکیه به منابعی که همان ابتدا ذکر کردم و خواننده به حافظه سپرده است، قلمفرسایی کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
الروم: وَ مِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجًا لِّتَسۡكُنُوٓاۡ إِلَيۡهَا وَ جَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحۡمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَأَيَٰتٍ لِّقَوۡمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۲۱): از نشانههای خدا همین است که برای شما از نوع خودتان زوجهایی آفرید تا آرامش را به سوی آنها بجویید و خدا بینتان محبت و رحمتی ایجاد کرد. در آن نشانه، نشانهها است برای گروهی که تفکر میکنند.
البقرة: هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمۡ وَ أَنتُمۡ لِبَاسٌ لَّهُنَّ﴿١٨٧﴾: زنان لباس شمایند و شما لباس زنان.
البقرة: وَ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِكُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ ۚ وَ لَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِّتَعۡتَدُواْ ۚ وَ مَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥ ۚ وَ لَا تَتَّخِذُوٓاۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوًا ۚ وَ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَ مَآ أَنزَلَ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَ ٱلۡحِكۡمَةِ يَعِظُكُم بِهِۦ ۚ وَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ ٱعۡلَمُوٓاۡ أَنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَیۡءٍ عَلِيمٌ﴿٢٣١﴾: وقتی زنان را طلاق دادید و عدّه طلاقشان تمام شد یا به نیکورفتاری نگهشان دارید و یا به نیکورفتاری رهایشان کنید؛ ضرری به ایشان نرسانید که بدین وسیله ستم کنید؛ هرکس چنین کند به خودش ظلم کرده است. نشانههای خدا را به مسخره نگیرید و نعمت خدا بر شما را به یاد آورید و آنچه بر شما نازل کرد که عبارت است از کتاب و حکمتی که با آن شما را پند میدهد. تقوای خدا را رعایت کنید و بدانید: «خدا به هر چیزی آگاه است».
آلعمران: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَ ٱلۡبَنِينَ وَ ٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَ ٱلۡفِضَّةِ وَ ٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَ ٱلۡحَرۡثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا ۖ وَ ٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمَـَٔابِ﴿١٤﴾: برای مردم، حب شهوات از زنان و فرزندان گرفته تا ثروتهای هنگفتِ طلا و نقره و اسبان نشاندار و مزارع، آراسته شده است. آن بهره زندگانی دنیا است و خدا، نزد او است بازگشت نیکو.
یوسف: فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُۥ مِن كَيۡدِكُنَّ ۖ إِنَّ كَيۡدَكُنَّ عَظِيمٌ﴿٢٨﴾ يُوسُفُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَا ۚ وَ ٱسۡتَغۡفِرِی لِذَنۢبِكِ ۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ ٱلۡخَاطِـِٔينَ﴿٢٩﴾: پس چون شوهرش پیراهن یوسف را دید که از پشت پاره شده است، گفت: «این از حیله شما زنان است که حیله شما سخت است. یوسف، از این ماجرا بگذر. تو ای زلیخا، برای گناهت استغفار کن که از خطاکارانی.
النساء: عَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَیٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡـًٔا وَ يَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرًا كَثِيرًا﴿١٩﴾: با زنان نیکرفتاری کنید؛ اگر از آنها بدتان میآید، پس چهبسا از چیزی بدتان بیاید و خدا در آن خیری کثیر قرار داده باشد.
البقرة: لَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٌ﴿٢٢٨﴾: برای زنان حقوقی است، نظیر حقوقی که بر عهده آنها است و برای مردان بر عهده زنان، درجهای بالاتر نیز هست.
النساء: وَ لَا تَتَمَنَّوۡاۡ مَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بِهِۦ بَعۡضَكُمۡ عَلَیٰ بَعۡضٍ ۚ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا ٱكۡتَسَبُواْ ۖ وَ لِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا ٱكۡتَسَبۡنَ ۚ وَ سۡـَٔلُواْ ٱللَّهَ مِن فَضۡلِهِۦٓ ۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَیۡءٍ عَلِيمًا﴿٣٢﴾: آنچه را خدا با آن بعضی از شما را بر بعض دیگرتان برتری داده است آرزو نداشته باشید؛ برای مردان نصیبی از کسبشان است و برای زنان نیز نصیبی از کسبشان؛ بلکه از خدا، فضل بیکرانش را بطلبید. خدا به هر چیزی دانا است.
النساء: ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَی ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَیٰ بَعۡضٍ وَ بِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ ۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٌ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ ﴿٣٤﴾: مردان بر زنان قیّم و متکفّلند به سبب فضیلتی که خدا یکی را بر دیگری داده است و به سبب انفاقی که از اموالشان دارند. پس زنان صالح، مطیع قانونند و حافظ عفت و حقوق شوهرشان، به پاس اینکه خدا حقوق هردو را حفظ کرده است.
الزخرف: أَوَ مَن يُنَشَّؤُاۡ فِی ٱلۡحِلۡيَةِ وَ هُوَ فِی ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٍ﴿١٨﴾: یا [دختر،] کسی که در زیور و آسایش پرورش مییابد و در مخاصمه ناتوان از بیان روشنگر است [شایسته فرزندی خدا است]؟
النساء: لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ ﴿١١﴾: برای پسر دو برابر ارث دختر باشد.
رَوَى أَبُو مَالِكٍ اَلْحَضْرَمِيُّ عَنْ أَبِي اَلْعَبَّاسِ قَالَ سَمِعْتُ اَلصَّادِقَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: «اَلْعَبْدُ كُلَّمَا اِزْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً اِزْدَادَ فِي اَلْإِيمَانِ فَضْلاً». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۳۸۴
از امام صادق علیهالسلام: بنده خدا هرگاه علاقهاش به زنان بیشتر شود، درجه ایمانش بالا برود.
فِي رِوَايَةِ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا أَظُنُّ رَجُلاً يَزْدَادُ فِي اَلْإِيمَانِ خَيْراً إِلاَّ اِزْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۳۸۴
امام صادق علیهالسلام: گمان نمیبرم که مردی در ایمانش بیافزاد مگر علاقهاش به زنان بیشتر شود.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ اَلسِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلاً يَزْدَادُ فِي هَذَا اَلْأَمْرِ خَيْراً إِلاَّ اِزْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ. الکافي، جلد: ۵، صفحه: ۳۲۱
امام صادق علیهالسلام: گمان نمیبرم که مردی در این امر [تشیعش] به خیر بیشتری برسد مگر علاقهاش به زنان بیشتر شود.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مِنْ أَخْلاَقِ اَلْأَنْبِيَاءِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ حُبُّ اَلنِّسَاءِ. الکافي، جلد: ۵، صفحه: ۳۲۰
امام صادق علیهالسلام: علاقه به زنان از اخلاق پیامبران صلواتاللهعلیهم است.
وَ عَنْهُ ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «...وَ مَنِ اِتَّخَذَ اِمْرَأَةً فَلْيُكْرِمْهَا، فَإِنَّمَا اِمْرَأَةُ أَحَدِكُمْ لُعْبَتُهُ فَمَنِ اِتَّخَذَهَا فَلاَ يَضَعْهَا...». قرب الإسناد (ط. الحدیثة)، صفحه: ۶۹
امام باقر علیهالسلام: و کسی که زن میگیرد، اکرامش کند که زن او معشوق او است. کسی که زن میگیرد، نباید ضایعش بگرداند.
رُوِيَ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: «أَكْثَرُ اَلْخَيْرِ فِي اَلنِّسَاءِ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۳۸۵
امام صادق علیهالسلام: بیشتر خیر در زنان است.
رَوَى سَمَاعَةُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «اِتَّقُوا اَللَّهَ فِي اَلضَّعِيفَيْنِ» . يَعْنِي بِذَلِكَ اَلْيَتِيمَ وَ اَلنِّسَاءَ. من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۳۹۲
امام صادق علیهالسلام: تقوای خدا را در مورد دو ضعیف [زن و یتیم] رعایت کنید.
رُوِيَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلْخُدْرِيِّ قَالَ: أَوْصَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ «فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِذَا دَخَلَتِ اَلْعَرُوسُ بَيْتَكَ فَاخْلَعْ خُفَّيْهَا حِينَ تَجْلِسُ وَ اِغْسِلْ رِجْلَيْهَا وَ صُبَّ اَلْمَاءَ مِنْ بَابِ دَارِكَ إِلَى أَقْصَى دَارِكَ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ أَخْرَجَ اَللَّهُ مِنْ بَيْتِكَ سَبْعِينَ أَلْفَ لَوْنٍ مِنَ اَلْفَقْرِ وَ أَدْخَلَ فِيهِ سَبْعِينَ أَلْفَ لَوْنٍ مِنَ اَلْبَرَكَةَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ سَبْعِينَ رَحْمَةً تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِ اَلْعَرُوسِ حَتَّى تَنَالَ بَرَكَتُهَا كُلَّ زَاوِيَةٍ فِي بَيْتِكَ وَ تَأْمَنَ اَلْعَرُوسُ مِنَ اَلْجُنُونِ وَ اَلْجُذَامِ وَ اَلْبَرَصِ أَنْ يُصِيبَهَا مَا دَامَتْ فِي تِلْكَ اَلدَّارِ...» من لا یحضره الفقیه، جلد: ۳، صفحه: ۵۵۱
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به علیبنابیطالب علیهالسلام وصیت کردند: [یکی از آن وصایا:] فرمود که ای علی، وقتی عروس داخل خانهات شد، هنگامی که مینشیند کفش او را در آور و پاهایش را بشوی و آب آن را از در خانهات تا آخرین نقطه خانهات بریز که وقتی این کار را بکنی، خدا از خانهات هتاد هزار رنگ از فقر را میبرد، هفتاد هزار رنگ از برکت را میآورد و هفتاد رحمت بر این کار نازل میکند که بر سر عروس پرواز میکند تا اینکه برکت به تمام زوایای خانهات برسد و عروس از جنون و جذام و برص در امان شود مادامی که در آن خانه است.
قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي وَصِيَّتِهِ لاِبْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِيَّةِ : «يَا بُنَيَّ إِذَا قَوِيتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِيَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ لاَ تُمَلِّكَ اَلْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَافْعَلْ فَإِنَّهُ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا وَ أَرْخَى لِبَالِهَا وَ أَحْسَنُ لِحَالِهَا فَإِنَّ اَلْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ اَلصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۵۵۶
امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصیتشان به پسرشان محمد بن حنفیه: پسرم، اگر قوتی داری بر طاعت خدا قوی باش و اگر ضعفی داری در معصیت خدا ضعیف باش. اگر میتوانی که به زن جز امور خودش را نسپاری، چنین کن که این زیبایی او را دوامبخشتر است، خاطر او را آسودهکنندهتر است و برای حال خودش نیکوتر است. چراکه زن ریحانه لطیف است نه متولّی و مدبّر امور.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ اَلْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ مَا فَضْلُ اَلرِّجَالِ عَلَى اَلنِّسَاءِ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَفَضْلِ اَلسَّمَاءِ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ كَفَضْلِ اَلْمَاءِ عَلَى اَلْأَرْضِ فَالْمَاءُ يُحْيِي اَلْأَرْضَ وَ بِالرِّجَالِ تُحْيَا اَلنِّسَاءُ لَوْ لاَ اَلرِّجَالُ مَا خُلِقَتِ اَلنِّسَاءُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلرِّجٰالُ قَوّٰامُونَ عَلَى اَلنِّسٰاءِ بِمٰا فَضَّلَ اَللّٰهُ بَعْضَهُمْ عَلىٰ بَعْضٍ وَ بِمٰا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوٰالِهِمْ قَالَ اَلْيَهُودِيُّ لِأَيِّ شَيْءٍ كَانَ هَكَذَا فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَلَقَ اَللَّهُ تَعَالَى آدَمَ مِنْ طِينٍ وَ مِنْ فَضْلَتِهِ وَ بَقِيَّتِهِ خُلِقَتْ حَوَّاءُ وَ أَوَّلُ مَنْ أَطَاعَ اَلنِّسَاءَ آدَمُ فَأَنْزَلَهُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنَ اَلْجَنَّةِ وَ قَدْ بَيَّنَ فَضْلَ اَلرِّجَالِ عَلَى اَلنِّسَاءِ فِي اَلدُّنْيَا أَ لاَ تَرَى إِلَى اَلنِّسَاءِ كَيْفَ يَحِضْنَ وَ لاَ يُمْكِنُهُنَّ اَلْعِبَادَةُ مِنَ اَلْقَذَارَةِ وَ اَلرِّجَالُ لاَ يُصِيبُهُمْ شَيْءٌ مِنَ اَلطَّمْثِ قَالَ اَلْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ. علل الشرائع، جلد: ۲، صفحه: ۵۱۲
علیبنابیطالب علیهالسلام: یک گروه یهودی به نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمد، عالمترینشان از مسائلی پرسیدو در میان آن سؤالات بود که: به حضرت گفت: «فضل مردان بر زنان چیست؟» حضرت فرمودند: «مثل فضل آسمان است بر زمین و مثل فضل آب است بر زمین که آب، زمین را احیا میکند؛ مردان زنان را زنده میدارند؛ اگر مردان نبودند، زنان خلق نمیشدند؛ خدا فرموده است که مردان، قیّمند بر زنان، به سبب تفضیلی که خدا یکی را بر دیگری داده است و به سبب انفاق مردان از اموالشان.» یهودی گفت: «این به چه دلیل است؟» حضرت فرمودند: «خدا آدم را از گل آفرید و از بقیه آن گل، حوّا را. اولین کسی که از زنان اطاعت کرد، آدم بود که خدا او را از بهشت پایین آورد و فضیلت مردان بر زنان را در دنیا به وضوح نشان داده است؛ به زنان نگاه نمیکنی که چطور حیض میبینند و امکان عبادت ندارند از آن ناپاکی؟ در حالی که به مردان چیزی از آن اصابت نکرده است.» یهودی گفت: «راست گفتی محمد».
مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَلنِّسَاءَ نَوَاقِصُ اَلْإِيمَانِ نَوَاقِصُ اَلْحُظُوظِ نَوَاقِصُ اَلْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنِّ فَشَهَادَةُ امرأتين كَشَهَادَةِ اَلرَّجُلِ اَلْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى اَلْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ اَلرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ اَلنِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لاَ تُطِيعُوهُنَّ فِي اَلْمَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِي اَلْمُنْكَرِ. نهج البلاغة (صبحی الصالح)، صفحه: ۱۰۵
امیرالمؤمنین علیهالسلام: ای جماعت مردم، زنان ناقص در ایمان، ناقص در ارث و ناقص در عقلند. اما نقصان ایمانشان، نشستنشان است از نماز و روزه در ایام حیض. اما نقصان عقلشان، شهادت دو زن است که مثل شهادت یک مرد است. اما نقصان در ارثشان، میراثشان است که نصف میراث مردان است. پس از زنان شرور بپرهیزید و از خوبهایشان بر حذر باشید. در نیکوکاری از آنها اطاعت نکنید تا در منکرات طمع نکنند.
جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَعْقُوبَ اَلْكُوفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُبَيْدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ اَلْحَارِثِ وَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ اِبْنِ اَلْحَنَفِيَّةِ قَالَ: أَتَى رَأْسُ اَلْيَهُودِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ وَقْعَةِ اَلنَّهْرَوَانِ وَ هُوَ جَالِسٌ فِي مَسْجِدِ اَلْكُوفَةِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ أَشْيَاءَ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ فَقَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ... وَ رَأَيْتُنِي إِنْ أَمْسَكْتُ كُنْتُ مُعِيناً لَهُمْ بِإِمْسَاكِي عَلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ وَ طَمِعُوا فِيهِ مِنْ تَنَاوُلِ اَلْأَطْرَافِ وَ سَفْكِ اَلدِّمَاءِ وَ قَتْلِ اَلرَّعِيَّةِ وَ تَحْكِيمِ اَلنِّسَاءِ اَلنَّوَاقِصِ اَلْعُقُولِ وَ اَلْحُظُوظِ عَلَى كُلِّ حَالٍ كَعَادَةِ بَنِي اَلْأَصْفَرِ وَ مَنْ مَضَى مِنْ مُلُوكِ سَبَإٍ وَ اَلْأُمَمِ اَلْخَالِيَة. الإختصاص، صفحه: ۱۶۳-۱۷۶
محمد بن حنفیه: رئیس یهود هنگام بازگشت حضرت از نهروان نزد علیبنابیطالب علیهالسلام آمد در حالی که ایشان در مسجد کوفه نشسته بود. گفت: «ای امیرالمؤمنین، میخواهم از مسائلی از تو بپرسم که جز نبی یا وصی نبی از آن نمیداند. حضرت فرمودند که بپرس... [در ضمن پاسخ حضرت این فراز هست:] و خودم را دیدم که اگر دست نگه دارم، به هر حال یاریرسان آنهایم با دست نگه داشتنم از چیزی که به آن روی آوردهاند و طمع ورزیدهاند که عبارت باشد از وسعت دادن حرکتشان به نواحی ممکلت اسلامی، قتل رعیت و حکمرانی را به زنان تسلیم کردن، زنان ناقص در عقل و میراث، مثل عادت رومیان و قبل آنها، ملوک سبأ یمن و امتهای پیشین.
وَ بِهٰذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ : «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ الله عَلَيْهِ: كُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ امْرَأَةٌ، فَهُوَ مَلْعُونٌ». الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۱، صفحه: ۱۸۹
هر مردی که زنی او را تدبیر کند، ملعون است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيىٰ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ رَفَعَهُ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا أَرَادَ الْحَرْبَ دَعَا نِسَاءَهُ، فَاسْتَشَارَهُنَّ، ثُمَّ خَالَفَهُنَّ. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۱، صفحه: ۱۸۹
اسحاق بن عمار: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وقتی اراده نبرد میکردند، زنانشان را میخواندند، از ایشان مشورت میگرفتند سپس مخالفت میکردند.
رَوَى اَلْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «يَظْهَرُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ وَ اِقْتِرَابِ اَلسَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ اَلْأَزْمِنَةِ نِسْوَةٌ كَاشِفَاتٌ عَارِيَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ اَلدِّينِ دَاخِلاَتٌ فِي اَلْفِتَنِ مَائِلاَتٌ إِلَى اَلشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إِلَى اَللَّذَّاتِ مُسْتَحِلاَّتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۳۹۰
امیرالمؤمنین علیهالسلام: در آخرالزمان و هنگامه نزدیکی روز قیامت که بدترینِ زمانها است، زنانی ظهور پیدا کنند، کشفکننده حجاب، برهنه، تبرّجکننده برای غیر شوهران، داخلشونده به فتنهها، مایل به شهوات، شتابانِ به لذّات، حلالشمارنده محرّمات و خالد در دوزخ.
رَوَى اَلسَّكُونِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : «اَلْمَرْأَةُ لاَ يُوصَى إِلَيْهَا لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَ لاٰ تُؤْتُوا اَلسُّفَهٰاءَ أَمْوٰالَكُمُ»». من لايحضره الفقيه، جلد: ۴، صفحه: ۲۲۶
امیرالمؤمنین علیهالسلام: زن وصی قرار نمیگیرد چون خدای عزّوجلّ فرمودند: «اموالتان را به سفیهان نسپارید».
وَ شَكَا رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نِسَاءَهُ فَقَامَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ خَطِيباً فَقَالَ «يَا مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ لاَ تُطِيعُوا اَلنِّسَاءَ عَلَى حَالٍ وَ لاَ تَأْمَنُوهُنَّ عَلَى مَالٍ وَ لاَ تَذَرُوهُنَّ يُدَبِّرْنَ أَمْرَ اَلْعِيَالِ فَإِنَّهُنَّ إِنْ تُرِكْنَ وَ مَا أَرَدْنَ أَوْرَدْنَ اَلْمَهَالِكَ وَ عَدَوْنَ أَمْرَ اَلْمَالِكِ فَإِنَّا وَجَدْنَاهُنَّ لاَ وَرَعَ لَهُنَّ عِنْدَ حَاجَتِهِنَّ وَ لاَ صَبْرَ لَهُنَّ عِنْدَ شَهْوَتِهِنَّ اَلْبَذَخُ لَهُنَّ لاَزِمٌ وَ إِنْ كَبِرْنَ وَ اَلْعُجْبُ لَهُنَّ لاَحِقٌ وَ إِنْ عَجَزْنَ لاَ يَشْكُرْنَ اَلْكَثِيرَ إِذَا مُنِعْنَ اَلْقَلِيلَ يَنْسَيْنَ اَلْخَيْرَ وَ يَحْفَظْنَ اَلشَّرَّ يَتَهَافَتْنَ بِالْبُهْتَانِ وَ يَتَمَادَيْنَ فِي اَلطُّغْيَانِ وَ يَتَصَدَّيْنَ لِلشَّيْطَانِ فَدَارُوهُنَّ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ اَلْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ يُحْسِنَّ اَلْفِعَالَ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۵۵۴
مردی از اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسلام از زنانش شکایت کرد؛ امام علیهالسلام خطبهگویان بلند شدند، پس فرمودند: «ای جماعت مردم، از زنان اطاعت بر هیچ حالی نکنید، مالی به آنها نسپارید، امر عیال را به عهده تدبیر آنها نگذارید که آنها چه تدبیر را رها کنند و چه دست بگیرند، خانواده را به مهلکه میاندازند و از امر خدای مالک تجاوز کنند. ما آن ها را اینگونه یافتیم که نزد حاجتشان هیچ ورعی ندارند و نزد خواهش شهوتشان هیچ صبری. تکبّر همراه آنها است گرچه پیر شده باشند و خودپسندی نیز به آنها ملحق است گرچه عاجز باشند. شکر کثیر را به جای نمیآورند اگر از قلیلی منع بشوند. خیر را فراموش میکنند و شرّ را به حافظه میسپارند. به بهتان زدن میشتابند و در طغیان لجبازی میکنند و خود را به شیطان میسپارند. بنابراین، بر هر حالی با آنها مدارا کنید، با آنها درست و زیبا صحبت کنید، شاید کارشان را نیکو انجام دهند.
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : «مَا رَأَيْتُ ضَعِيفَاتِ اَلدِّينِ نَاقِصَاتِ اَلْعُقُولِ أَسْلَبَ لِذِي لُبٍّ مِنْكُنَّ ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۳۹۰
رسول الله صلیاللهعلیهوآله: ضعیفان در دین و ناقصان در عقل، من از شما زنان تیزتر در ربودن عقل صاحبان خرد ندیدم!
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي اَلْجَوْزَاءِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : كَتَبَ اَللَّهُ اَلْجِهَادَ عَلَى اَلرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءِ فَجِهَادُ اَلرَّجُلِ بَذْلُ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ حَتَّى يُقْتَلَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ جِهَادُ اَلْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَيْرَتِهِ. الکافي، جلد: ۵، صفحه: ۹
امیرالمؤمنین علیهالسلام: خدا جهاد را بر مردان و زنان واجب گردانید؛ جهاد مرد، بذل مال و جانش است تا هنگامی که در راه خدا کشته شود و جهاد زن، صبر بر اذیتهایی است که از زوجش و غیرت او میبیند.
وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ: جِهَادُ اَلْمَرْأَةِ حُسْنُ اَلتَّبَعُّلِ. الکافي، جلد: ۵، صفحه: ۹
جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.
وَ مَرَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى نِسْوَةٍ فَوَقَفَ عَلَيْهِنَّ ثُمَّ قَالَ «يَا مَعَاشِرَ اَلنِّسَاءِ مَا رَأَيْتُ نَوَاقِصَ عُقُولٍ وَ دِينٍ أَذْهَبَ بِعُقُولِ ذَوِي اَلْأَلْبَابِ مِنْكُنَّ إِنِّي قَدْ رَأَيْتُ أَنَّكُنَّ أَكْثَرُ أَهْلِ اَلنَّارِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَتَقَرَّبْنَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا اِسْتَطَعْتُنَّ» فَقَالَتِ اِمْرَأَةٌ مِنْهُنَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا نُقْصَانُ دِينِنَا وَ عُقُولِنَا فَقَالَ «أَمَّا نُقْصَانُ دِينِكُنَّ فَالْحَيْضُ اَلَّذِي يُصِيبُكُنَّ فَتَمْكُثُ إِحْدَاكُنَّ مَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ تُصَلِّي وَ لاَ تَصُومُ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِكُنَّ فَشَهَادَتُكُنَّ إِنَّمَا شَهَادَةُ اَلْمَرْأَةِ نِصْفُ شَهَادَةِ اَلرَّجُلِ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۳۹۱
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر گروهی از زنان گذرشان افتاد، ایستادند، سپس فرمودند: ای گروه زنان، ندیدم ناقصان در عقل و دینی، نابودکنندهتر از شما در نابودی عقل صاحبان خرد. اکثر شما را در روز قیامت از اهل آتش میبینم. پس هرطور میتوانید به خدا تقرّب بجویید [تا چنین نشود. با توجه به روایت بعدی، به رحمت خدا چنین نمیشود بلکه عکس آن میشود]. زنی از آن میان گفت: «رسول خدا، نقصان دین و عقل ما چیست؟» حضرت فرمودند: «اما نقصان دین شما، حیض است که وقتی اصابت به یکی از شما میکند، تا زمانی که خدا بخواهد نه نماز میخواند و نه روزه میگیرد. اما نقصان عقلتان، شهادتتان است که شهادت یک زن نصف شهادت یک مرد است.»
رَوَى عَمَّارٌ السَّابَاطِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَكْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِينَ النِّسَاءُ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ضَعْفَهُنَّ فَرَحِمَهُنَّ. من لا يحضره الفقيه، جلد: ۳، صفحه: ۴۶۸
از امام صادق علیهالسلام است که فرمودند: بیشتر اهل بهشت از مستضعفان زنانند. خدای عزّوجلّ آگاه از ضعف آنها است و به ایشان رحم میکند.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَيْسَ اَلْغَيْرَةُ إِلاَّ لِلرِّجَالِ وَ أَمَّا اَلنِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ وَ اَلْغَيْرَةُ لِلرِّجَالِ وَ لِذَلِكَ حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَى اَلنِّسَاءِ إِلاَّ زَوْجَهَا وَ أَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعاً وَ إِنَّ اَللَّهَ أَكْرَمُ أَنْ يَبْتَلِيَهُنَّ بِالْغَيْرَةِ وَ يُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلاَثاً. الکافي، جلد: ۵، صفحه: ۵۰۴
امام صادق علیهالسلام: غیرت فقط برای مردان است. زنان، غیرت از آنها حسادت است. غیرت برای مردان است و برای همین، خدا بر زنان مگر همان زوجشان را تحریم کرده است و برای مردان چهار زن را حلال قرار داده است. خدا بزرگوارتر از آن است که زنان را مبتلای به غیرت کند و با این حال برای مردان همراه او سه زن دیگر را حلال بگذارد.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ يُوسُفَ بْنِ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: غَيْرَةُ اَلنِّسَاءِ اَلْحَسَدُ وَ اَلْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ اَلْكُفْرِ إِنَّ اَلنِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَ إِذَا غَضِبْنَ كَفَرْنَ إِلاَّ اَلْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ. الکافي، جلد: ۵، صفحه: ۵۰۵
امام باقر علیهالسلام: غیرت زنان، حسادت است. حسادت اصل کفر است. زنان وقتی غیرت بورزند، خشم میگیرند و وقتی خشم بگیرند، کفر میگویند مگر اسلامآوردگان از آنها.
أَبُو عَلِيٍّ اَلْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْمَرْأَةُ تَغَارُ عَلَى اَلرَّجُلِ تُؤْذِيهِ قَالَ ذَلِكَ مِنَ اَلْحُبِّ. الکافي، جلد: ۵، صفحه: ۵۰۶
اسحاق بن عمار: به امام صادق علیهالسلام گفتم زنی هست، بر مردش غیرت گرفته است، اذیتش میکند. امام علیهالسلام فرمودند: آن کار از روی علاقه است.
وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : «خَمْسَةٌ مِنْ خَمْسَةٍ مُحَالٌ اَلْحُرْمَةُ مِنَ اَلْفَاسِقِ مُحَالٌ وَ اَلشَّفَقَةُ مِنَ اَلْعَدُوِّ مُحَالٌ وَ اَلنَّصِيحَةُ مِنَ اَلْحَاسِدِ مُحَالٌ وَ اَلْوَفَاءُ مِنَ اَلْمَرْأَةِ مُحَالٌ وَ اَلْهَيْبَةُ مِنَ اَلْفَقِيرِ مُحَالٌ». من لايحضره الفقيه، جلد: ۴، صفحه: ۵۸
امام صادق علیهالسلام: پنج چیز از پنج شخص، محال است؛ ...و وفا از زن محال است...
زن و مرد بدانند که
- هدف خدا از آفرینش دو جنس از نوع انسان، ساخت آرامش در کنار هم است، وظیفه هردو این است که در ساخت آرامش همکاری داشته باشند و سایر راههای آرامش را به این راه ترجیح ندهند.
- هردو لباس برای دیگری هستند؛ لباسی پوشاننده عیبها، لباسی پوشاننده اسرار، لباسی زینتبخش، لباسی تقویتکننده در سرد و گرم روزگار و لباسی که با آن به نزد خدای خود تقرّب میجویند و با آن رنگ خدایی میگیرند.
- مرد وظیفه دارد در هر حال با زنان نیکرفتاری داشته باشد حتی بعد از طلاق نیز از آزار رساندن به زن دوری کند. چرا که نه تنها ظلم بد است که خدایی علیم بر این ظلم، ناظر بر او است و چنین تعدّیگری برای خودش هم بد تمام میشود. از زن جماعت بدت میآید؟ فرقی نمیکند، موظّف به معاشرت نیکو با زنی؛ چه بسیار چیزهایی که بدت میآید ولی در آن خیر کثیری برایت قرار داده شده است.
- علاقهمندی به زنان از امور دنیایی است که در نهاد مرد قرار داده شده است ولی خدا میفرماید که بر حذر باش! نکند عشقبازی با زن تو را از بازگشتت بازبدارد و روایات مذمت حب نساء که ذکر نشد ولی احتمالا جای دیگر دیدید یا در آینده ببینید نیز به همین امر دلالت دارد و قابل جمع با روایاتی است که از تشویق به حب نساء آوردم؛ چون این دسته که تشویق میکند در واقع تشویق به انجام وظایف در قبال زنان است که اگر با علاقه انجام بشود قطعا بهتر انجام میگیرد و مثلا کسی که امیر یک شهر میشود، در مدیریت شهرش حواسش را بیشتر جمع میکند که کاری نکند و در نتیجه آن نوامیس مردم به زحمت بیفتند یا متحمّل ضرری شوند.
- زنان در چینش یک سناریوی پیچیده حیلهگری چه به معنای مثبت آن و چه منفی آن، خصوصا در منفی آن، استعداد طبیعی دارند. خدا اگر در طبیعتشان قدرتمندی بدنی را از آنها گرفته است ولی سلاحی دیگر در اختیارشان است که فتنههای سختی را میتواند به وجود بیاورد. این را خدا در قالب کلام شوهر زلیخا به ما گفته است و اگر حرف غلطی بود، نقد آن را هم میفرمود یا لااقل در سیاقی مذمّتآمیز میآورد؛ چرا که قرآن یک کتاب ذکر تواریخ یا نمایشنامه نیست، هرچه میآورد نشانهای است در آن است و حاوی هدایت است.
- از جمله قوانینی که خدای حکیم قرار داده است، این است که مردان باید قیّم و متکفّل امور زنان باشند و بر اساس همین قانون است که قوانین ارث و حکمرانی و نفقات و غیرهای که الآن شاید در خاطرم نباشد، تنظیم میشود و همچنین بر همین اساس توان بیشتری به مردان داده است، از عقل معاش بیشتر تا توان بدنی بیشتر.
- پس اینکه خدا یکی از دو جنس را بر دیگری داده است، این تفضیل ربطی به برتری یکی از دو جنس انسان در نزد خدا ندارد؛ بلکه صرفا تنظیم وظایف امور سیاست خانواده و جامعه است در مسیر رسیدن به خدا. همانا با تقواترینها، برترینهایند.
- تفضیل بر چه اساسی بود؟ ۱- تواناییهایی که بعضی از آنها خواهد آمد؛ چرا همهاش نه؟ احساس میکنم استقرایم ناقص است و احتمالا بیشتر هم باشد. ۲- انفاقی که مرد از اموالش میکند و در واقع، «باید» بکند. یعنی یکی به سبب نعمت توانایی است که مرد برتری یافته است و دیگری در مقابل وظایفی که بر عهده او است و لازم است این برتری در جامعه به او داده شود تا بتواند نظام اقتصادی اسلام را برپا بدارد. برای همین هم است که اگر مردی را زنی تدبیر معاش کند و در عمل قیمومیت بر عهده زن افتاده باشد، ملعون است و از رحمت خدا به دور؛ چون توانی به داده شده است و او آن را بلا استفاده قرار داده است؛ مراقب باشیم که خدا هر نعمتی داده است، سؤالش را هم خواهد پرسید!
- مرد چه برتریهایی دارد؟ ۱- برتری در ارث بردن ۲- برتری در آزادیعملهایی که به زن یا داده نشده است، مثل تعدد زوجات و یا بعد از اذن شوهر، داده میشود، مثل خروج از خانه، در حالی که مرد به طور طبیعی این دست از آزادیعملها داده شده است. ۳- برتری در عقل که این مورد، غالبی است نه به صورت یک قضیه حقیقیه که بیانگر یک قاعده عقلی باشد.
- حال که مرد وظیفهای دارد و به سبب آن برتریهایی پیدا کرده است، موظّف است که نسبت به زنان مراعات داشته باشد. چراکه او راع است و «کلُّ راعٍ مسئولٌ». هر چه ایمان فرد به این قانون الهی بیشتر باشد، علاقه او هم به زن بیشتر میشود؛ نه آن علاقهای که بین نر و ماده ها پیش میآید، البته آن علاقه هم در جای حلالش چه اشکالی دارد که بگوییم بیشتر میشود؟ بل علاقهای منظور روایت است که موجب رعایت حقوق زنان میشود، آن علاقهای که از اخلاق انبیا است و هرچه بیشتر باشد، ایمان و تشیّع و اهل بیتی بودن افراد بیشتر میشود، آن علاقهای که در مقابل «زنستیزی» قرار میگیرد. مؤمن هرچه ایمانش بیشتر میشود، وظایفش را هم با علاقه بیشتری مراقبت میکند.
- اگر در روایات میخوانیم که معصوم علیهالسلام به مردم از ضعفهای زنان میگوید، نه برای این است که جنس زن را بکوبد و تخریب کند و نه برای باد کردن مردها، بلکه برای تحقق آرامش در خانوادهها و جامعه است؛ برای این است که نه زن به کاری که برایش ساخته نشده است اقدام کند و آرزوی آن فضل را ببرد و نه مردی توقع تدبیر اقتصادی از خانمها داشته باشد، تعلّل کند و این امور را به ادنی بهانهای به دست خانم بسپارد بلکه تا آنجا که میتواند با خانم خود درست رفتار کند، قشنگ صحبت کند و توقعی هم در برابر نداشته باشد، با زن مثل گلی لطیف رفتار کند، نه مثل مردی که متعهّد به قوّامیّت است. همجنین مرد هم نباید آرزوی زنانه زندگی کردن ببرد. این روایات، صرفا بیان حقیقت طبیعت مرد و زن است که اکثر زنها وقتی فطرتشان بر آنها غالب نشده باشد، طبیعتشان بر آنها سوار است. آثار طبیعت ایشان را نیز میگویم. در کنار اینکه زن موجودی لطیف و احساساتی است و در مقابل، مرد غالبا عقلش به احساسی فکر کردنش میچربد. به غالبی بودن موارد تأکید دارم، چون جامعه با دادن هزینه اقتصادی و فرهنگی کمتری میتواند مردانی قوی و عاقل تربیت کند تا زنان و همچنین همین غلبه برای اینکه قانون الهی اینطور وضع شده است، کفایت میکند هرچند حتما حکمتهای دیگری هم پشت این امر هست.
- طبیعت زن، موانع زیادی در حضور اجتماعی ایشان گذاشته است؛ از مسائل اختصاصی جسمانی ایشان که بگذریم، طبیعت زن به او کید و حیلهگری شدیدتری نسبت به مردان داده است، این طبیعت وقتی پشت یک مرد هم قرار بگیرد، آسیبهای فراوانی به جامعه میزند کما اینکه عایشه لعنتاللهعلیها، فتنهای در دل مردان انداخت و موجب کشتار عظیمی در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام شد. آن مردانی که از زنی تبعیت میکنند، مثل رومیان و اهالی سبأ یمن، از آن زنانی که تبعیت میشوند هم ناقص العقل ترند، شکی در این نیست که مرد سالم چنین نمیکند؛ در روایات هم به ملعون بودن و محکوم بودن اینها تصریح شده است و بالا یکی از روایات ذکر شد. حالا شاید بهتر متوجه این باشیم که چرا خدا پیامبران زن نداشته است ولی بندگان برتر و اسوه از جنس زن دارد علاوه بر اینکه جامعه با هزینه به مراتب کمتری دین را از مرد میپذیرد تا زن؛ حق هم دارد. در کنار این مسأله، همان مسأله که آیه میفرمود که دختران در ناز و نعمت و زر و زیور بزرگ میشوند و ناتوان از بیان جدالی درست و احقاق حقشان هستند را هم اضافه کنید.
- نقصان عقل زنان، دلیل بر برتری عقلی مردان نیست، در هر امری هم نیست. همانطور که انبیا با مردم به اندازه عقولشان سخن میراندند، ائمه علیهمالسلام نیز با هر یک از شاگردانشان، به اندازه عقولشان سخن میگفتند. مشابه این رفتار را در کتاب توحید کافی میتوان دید که حضرات معصومین علیهمالسلام یک سؤال توحیدی را به تفاصیل مختلف تشریح کردهاند. اما به هر حال، غلبه تکوینی الهی که عقل مرد را برتر قرار میدهد، وظایف را بر عهده مردان سپرده است و زنان آن ریحانهای هستند که باید مورد رعایت قرار بگیرد.
- لذا جهاد مرد، بذل مال و جان است تا دم مرگ و جهاد زن، حُسن شوهرداری. زن با اینکه تربیت فرزند برایش یک کمال به حساب میآید ولی حتی همین را هم خدا وظیفهای واجب برایش قرار نداده است. خدا حتی توقع همین را هم از او ندارد ولی باز در جامعه میبینیم که زنان را میخواهند به سرپرستی مثل امر محافظت از محیط زیست بگمارند که از وحشیترین اصناف آدمها در آن زمینه مشکلسازی میکنند و قویترینها از جهت قاطعیت باید در آن امر متصدّی شوند. این چنین جامعهای از مردان، از رحمت خدا دور و به لعن خدا دچارند.
- یکی دیگر از مواردی که عقل زن را با آن میسنجیدهاند، غیرت او بوده است که حسادت او است. عاملی که میتواند باعث کفر او شود و تحلیل و تحریم خدا را نزد او جا به جا کند.
- روایت آخری را برای این آوردم که فقط تأمّلی را درموردش ذکر کنم تا اگر جایی دیدید تعجب نکنید؛ وفا از زن محال است؟ بعد از فوت مردش میرود ازدواج میکند؟ این هم برای مذمت زن نیست، این تنظیم بادِ توقعات بعضی از فرهنگها است که توقع دارند زن بعد از مرگ شوهرش ازدواج نکند. وگرنه نافی این امر نیست که مرد همان لحظه زندگی با زنش هم وفا ندارد و اصلا توقعی هم از او نمیرود که وفا داشته باشد و میتواند باز ازدواج کند.
- توضیحی بر نقصان عقلی که در روایات مستند به شهادت زنان شده بود: چند باری در روایات این تکرار شده بود؛ در اینجا، اینکه شهادت زن نصف مرد ارزش دارد، دلیل کمی عقل زن نیست، بلکه کمی عقل او است که دلیل نصف شدن ارزش شهادت او شده است، همان کمی عقلی که تفسیر به غلبه احساسات زن میشود و این حرفها که ما شاء الله خوب توضیحش دادهاند. همچنین حضور زنی که سوار طبیعتش باشد در خیلی از عرصهها مثل پزشکی و آموزش مشکلدار به نظر نمیرسد. بیان بیشتر متون، بیان خیرخواهی برای زنها است که فشار متحمّل نشوند و خود را در فتنهها نیاندازند. اما درموارد مدیریتی و سرپرستی، چیزی که از متون فهمیدم این است که نظام باید آنطور تنظیم شود.
- در زندگی زناشویی، اینکه همیشه با زن مخالفت کنیم، کار عاقلانهای نیست، اگر این کار را بکنی هم مثلا یاد میگیرند هرچه را خواستند، عکسش را بگویند چون تو عقل به کار نگرفتی و حدیث را درست نفهمیدهای. به هر حال بخشی از دستور مدارا، شامل همین پیشنهاداتی است که از سوی خانم به شوهر داده میشود. بلکه روایت میگوید شما طوری از زن در معروفها و نیکوکاریها مطلق و بیقید و بند اطاعت نکنی که زن طمع ببرد که اطاعت بشود در حتی منکرات؛ منظور روایت این است که معروف را به خاطر معروف بودنش انجام بده نه بهخاطر زنت. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز که در امر جنگ با زنانشان مشورت میکردند، فکر میکنید چرا مخالف مشورت خانمها عمل میکردند؟ چون زن است دیگر، مشورت داده که بمان و فرماندهانت را بفرست یا جنگ نکن و اینطور مشورتها.
- روایت آخرالزمانی را دیدید؟ فکر میکنید کشف حجاب و عریانگردی و متبرّج شدن و لذتمحور شدن زنان برای چیزی غیر از آن است که در روایات تذکر داده بودند؟ غیر از این است که با حضورهای بی مورد در جامعه، زنان هرروز از قبل بیشتر نسبت به دینشان در فتنه افتادند؟ غیر از این است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله حق داشتند با آن زبان به ظاهر تند و در باطن، خیرخواهانه، از زنان میخواستند که به ورع خود بیافزایند و دچار فتنهها نشوند؟ خدا به ما رحم کند که جامعهمان چیزی کمشباهت به آن جامعه آخرالزمانی منفور نیست.
نکته پایانی: در این نوشته از اظهار نظرات علما به طور کلی صرف نظر شد وگرنه حجم مطلب بسیار بیشتر میشد. حالا علما که هیچ، در رسائل حجابیه که جناب رسول جعفریان جمعآوری کردهاند هم لا به لایش از این مسأله نگارشهایی پیدا میشود.
زن و مرد بودن به کروموزومها نیست. بلکه زن بودن و صفات زنانه داشتن امر ذومراتب هست و مرد بودن هم ایضا. کمااینکه زنان در زنانگی و مردان در مردانگی همه در یک رتبه نیستند و البته که زن کامل زنیه که صفات مردانه هم در وجود خودش پرورش داده و مرد کامل هم مردیه که صفات زنانه در خودش نهادینه کرده.بنابراین مشورت بازن مادام که غلبه بر زنانگیشه غلطه. اما رسول خدا لابد امیدی داشتند که با زنانشون مشورت می کردند. کما اینکه ظهیر هم نباید به واسطه مشورت با خانمش و پیوستن به یاران امام ملعون باشه.
کافیه جای زن توی متن بنویسین صفات زنانه و جای مرد هم بنویسین صفات مردانه....دعواها می خوابه.
در مورد نواقص العقول که خطبه هشتاد نهج البلاغه است جناب آقای دشتی روی کلمه نقص مانور آمده اند که نقص اینجا به معنی تفاوته و در عربی تفاوت و نقص به جای هم استفاده میشه کما اینکه در سوره ملک می فرماید به آسمانها و زمین نگاه کن و در خلقت آنها تفاوت نمی بینی که مراد اینجا از تفاوت نقص هستش و کلا نقص،و تفاوت معانی ظریفتری در عربی دارن تا فارسی
پاسخ:
۱- به صرف اینکه میخوام دعواها بخوابه نباید خلاف ظهور اولی روایات حرف بزنم.