اضطرار به دین
قبلا هم در «آزادی ملموس»، «دنیا؛ کارگاه سازندگی» و «ورزش؛ آری یا خیر؟»، از هدف انسان یادی شد. هدف انسان با توجه به استعدادی که در پیگیری خوبیها دارد، بالاتر از هفتاد سال زندگی دنیا است. توان ما در حد پیمودن راههای آسمان است نه همین راههای زمینی. اما چطور از اینهمه راهی که در دریای عمیق دنیا هست بدون غرق شدن و به بهترین نحو، به مقصد رستگاری برسیم؟ ما که اطلاعی نداریم! ما هنوز با این همه پیشرفت علمی خارق العاده، به این نتیجه نرسیدیم که دیگر حداقل تمام اسرار کره زمین را بلدیم، میدانیم هرچیزی چطور کار میکند و چه استعدادهای دیگری دارد که باز میتوانیم از آن بهره بگیریم. ما با پیشرفت علوم به این نتیجه رسیدیم که هرچه بیشتر علم پیدا میکنیم، جهلهای بیشتری هم در برابرمان مشاهده میکنیم که اجداد ما حتی درموردش خیال هم نکرده بودند.
اما در کنار دیدن این همه پیچیدگی، این را هم میدانیم که نوری در جهان هست که اگر نبود چیزی نمیدیدیم و این نوری که به راحتی حس میشود، نه جهلی دارد که لغو داشته باشد و نه نیازی دارد تا ما عذابش را بکشیم، نوری است هویدا که با همو عالم هویدا میشود، راه ما هویدا میشود. این هدفی که از درون خود به لزوم وجودش رسیدیم و فرای این هفتاد سالی است که اگر همه چیزمان بود، پوچ بود، این هدف از طریق فرستادگان همین نور آسمانها و زمین به ما رسیده است که ما چطور میتوانیم به رشیدترین نسخه از خود برسیم؟ این فرستادهها لزوما باید با هم هماهنگ باشند که در این مورد هم خواهم نوشت. فرستادگان به ما بینات فرستادند، این موقعیت ما در جهان را روشن کرده است؛ کتاب نازل کردند، موضعگیری و حرکت را به ما یاد داده است؛ میزان دادند، این میزان ما را برای قیام آماده کرده است.
حالا با این اتمام حجت، نوبت به جبههبندی میرسد؛ مردم خود رشد یا ضد رشد را پیگیری میکنند. هدف در دل جبهگیریها و درگیریها دنبال میشود. مردم بالاخره راه رشد یا غی را قلباً و عملاً پیش میگیرند و از پوسته نفاق و بیرنگی در میآیند. با همین نگاه به دین، میبینیم خدا خیلی خوب به هدفش رسیده است. همه مردم هدایتیافته نشدند، گمراهی همگانی هم پیش نیامد. اما هر کسی به مقداری که با حق رو به رو شد، مکلف شد و در فتنههای کارگاه سازندگی دنیا موضع خود را اعلام کرده، به مقابله با ضدش ایستاده است و هدف جز همین نبود.
با آیات نور همراه شویم:
فذكّر إنما أنت مذكّر
- یادآوری کن. تو تنها یادآوری [بر راه و چاه، نه چوپانی که به راه میآورد بیتفاوتهای نادان را.]
قل لست عليكم بوكيل
- بگو من بر شما عهدهدار [هدایتتان] نیستم [که از انکارها و حقپوشیها نگهتان دارم].
قل يا أيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فإنما يهتدي لنفسه و من ضلّ فإنما يضلّ عليها و ما أنا عليكم بوكيل
- بگو: ای مردم حق از جانب پروردگارتان به سوی شما آمده است. پس هرکه هدایت یابد برای خودش هدایت مییابد و هرکه گمراه گردد تنها بر زیان خود گمراه میشود و من بر شما وکیل [امر هدایتتان] نیستم.
و كذلك أوحينا إليك قرآنا عربيا لتنذر أمّ القرى و من حولها و تنذر يوم الجمع لا ريب فيه فريق في الجنة و فريق في النار
- و بدين گونه قرآنى عربى را به تو وحى كرديم تا اهالى مكه و كسانى كه پيرامون آنند بیم دهى و از روزگارى كه همه گرد آيند و در آن شكى نيست بيم دهى، روزگارى كه دسته اى در بهشتند و دستهاى در آتش سوزان.
لا إكراه في الدين قد تبيّن الرشد من الغي
- در امر دین اکراهی نیست، رشد از گمراهی روشن شده است.
و لقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صالحا أن اعبدوا الله فإذا هم فريقان يختصمون
- و به سوی ثمود، برادرشان صالح را فرستاده بودیم که خدای را بنده باشید پس دو گروهی شدند که مخاصمه [بر سر حق] میکنند.
من يطع الرسول فقد أطاع الله و من تولّى فما أرسلناك عليهم بحفيظ
- هرکه رسول را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هرکه رویگردانی کند [خدا را عصیان کرده است]؛ ما تو را نگهبان [ایمان] بر آنها نفرستادیم [که فردای قیامت از تو ایمانشان را بازخواست کنیم. خود باید جبهه بگیرند].
لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناسُ بالقسط
- رسولانمان را با بینات فرستاده بودیم و همراهشان کتاب و میزان نازل کرده بودیم تا مردم خود با قسط قیام کنند.
و ما أرسلنا من رسول إلا ليطاع بإذن الله
- و هیچ رسولی نفرستادیم مگر برای اینکه اطاعت شود به اذن خدا
و ما كان لمؤمن و مؤمنة إذا قضى الله و رسولُه أمرا أن يكون لهم الخيرةُ من أمرهم و من يعص الله و رسولَه فقد ضلّ ضلالا مبينا
- آنگاه که خدا و پيامبرش فرمانى برانند برای هيچ مرد و زن مؤمنى اين حق نباشد كه در كارشان اختيار نمايند و هركس نافرمانى خدا و پيامبرش كند بيقين گمراه شود گمراهى آشكارى
يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي كانت عليهم
- [رسولی که] آنان را به معروف امر میکند و از منکر نهی میکند و طیبات را برایشان حلال میکند و خبائث را حرام میکند و از دوششان برمیدارد، بار سنگینشان را و غلوزنجیرهایشان [تعلقات] را.