کظم غیظ کردن یعنی چه کار کردن؟
این نوشته برای خیلی وقت پیش است. اشتراکی از نورمگز خریده بودم و مقاله میخواندم. جوگیر شدم؛ گفتم بگذار حال که پول خرج خواندن مقالهها کردم، ناخونکی به یکیشان بزنم. قرعه به این مقاله آقایان خوشمنش و احمدی آشتیانی افتاد.
بهترین جامع معنا برای ماده کظم، معنای «جمع کردن و حبس چیزی در خود» است. همانطور که ابن فارس در مقاییس نیز ریشهیابی کرده است، از کلام راغب در مفردات قرآنش بر میآید، از استعمالاتی که ازهری در تهذیب اللغه آورده است و از فیومی در مصباح اللغه.
باقی معانی نیز به راحتی ذیل استعمالات همین معنا تفسیر میشود، بدون اینکه مشکلات مذکور در این مقاله پیش آید.
اما اتفاقا معنایی که این مقاله برگزیده است به دو علت مورد قبول نیست:
۱- هیچ مؤیدی برای این معنا در کتب لغت نیامده است و نیز در بین بزرگان اهل تفسیر یا حتی بین اهل لغت نیز هیچ همراه و همنظری ندارد. خلاصه که، نظر شاذی است؛ هنوز نیامده، همه را شسته و پهن کرده روی بند.
۲- بودن در موقعیت نامطلوب و اینکه فرد بخواهد از آن موقعیت به موقعیت مطلوب در بیاید، یکی از احوالات فرد کاظم است اما نه آن حالتی که ماده کظم میخواهد بیانگرش باشد. برای مثال در ذمّ نیز فرد با ذمّ کردن میخواهد وضعیت موجود را تغییر دهد به وضع مطلوبش. پس باید گفت ذمّ چنین معنایی دارد؟ خیر. ذمّ معنای خودش را دارد و قرائن و احوال هم معانی خودشان را منتقل خواهند کرد. هرکسی کار خود را میکند، مقال کار خود، مقام کار خود.
پس در توصیف فرد به کاظم و مشتتقاتش همان خویشتنداری و حبس مدّ نظر بوده است؛ مثل خودخوری، غمخواری، حبس خشم و...
در مواردی نیز برای اغراق در زیادی و سختی آنچه حبس میشود، فرد از آن جهت مکظوم خوانده میشود که گویی آن غم و اندوه و خشم، او را در خود فرو برده است!