تأملی در نظام بردهداری اسلام
اسلام در هر زمینهای نظامی دارد؛ بیقانونی ندارد؛ اگر امروزه هم در زمینههایی به نظام اسلام نرسیدهایم دلیل بر وجود نداشتن آن نیست بلکه هنوز از منابع دین استخراج نشده است. البته این بازگشت برای بررسی آن مورد نیست بلکه در نظام بردهداری اسلام و اصل چرایی وجود آن در اسلام است که در آن اشکال میکنند.
۱- اسلام بیقانونی و بدقانونی در بردهداری دنیای جاهلیت را از بین برد. در دنیایی که برده را حیوان میپنداشتند (و حتی در غرب فلاسفهای بودند که حیوان بودن برده را هم زیر سؤال میبردند)، اسلام برای برده داشتن و برده گرفتن قوانین بسیاری وضع کرد.
۲- تعطیل کردن به یکباره برده داری، جمعیت کثیری برده آزاده شده را ناگهان در مملکت، آواره و بدبخت میکرد. نمیشد به مملکت خودشان برگردند، چون مالی نداشتند، رفت و آمد در آن روزگار هم علاوه بر خرجش نیاز به حامی داشت، آن روزگار هم شناسنامه لازم بود! شما باید تحت الحمایه یک قبیلهای میبودی تا آدم حسابت کنند، در زمین های دیگران نیز ملکی نداشتند که امورات روزانهشان را بگذرانند؛ بهترین راه کار کردن برای مولایشان بود. پس باید با محدودیت ایجاد کردن در برده گرفتن و قوانین تشویقی آزادسازی برده، به مرور و به وجه نیکو به سمت کم رنگ کردن بردهداری قدم برداشته میشد، همانطور که در دنیای اسلام شد ولی در غرب پر مدعا چنین نکردند، حرص و طمعشان کورشان کرده بود و خونریزیها و تضییع حقوق زیادی پیش آوردند که خدا لعنتشان کند.
۳- اسلام تمام طرق بردهگیری جز در جنگ را تعطیل کرد. تا قبل اسلام با دزدیدن آدمها و فقر و انواع و اقسام روشها، برده اصطیاد میکردند. اسلام اینها را تعطیل کرد. اما بردهگیری در جنگ یک امر واجب بود. اسیران یا باید کشته شوند تا آسیبی نرسانند که نمیشود، یا حبس شوند که هزینه بالایی دارد، علاوه بر این، در آن روزگار چنین زندانهای بزرگی نبود، هرجای کوچکی برای در بند کردن موقت کفایت میکرد و باز هم وقتی جماعتشان جمع است، خطر دارند. میماند اینکه متفرقشان کنی. اما کجا؟ در بین مردم مسلمان تا کم کم این جماعت جاهل نسبت به جامعه مسلمین، به مسلمانان تبدیل بشوند. مردم هم تک تک به بهانههای مختلف شرعی، مثل کفاره گناهان و استحباب و... آنان را آزاد میکنند. در تاریخ اسلام بسیاری از مسلمانان درست و حسابی، تربیتشده همین راه بودند.
۴- پس اسیران جنگی را معمولا نمیشود کشت، زندان هم برای جمعیت گسترده اینها نبود و اگر بود هم بخاطر هزینهها و خطرات و نبود دلیلی منطقی، درست نبود. توهین و کتک زدن و تخلیه عقده و و مثله کردن اینها هم جایز نیست از نظر اسلام. پس باید بردهشان کنند با قوانین و حقوقی برای بردگان که در دنیای آن روز وجود نداشت. اینطور، جان و احترامشان حفظ میشود و بین مسلمین تقسیم میشوند تا جنگ تمام شود و همچنین به مرور مسلمان شوند. تهدیدی که به فرصت مبدّل میشد.
۵- آن روزی که غرب استعمارگر به هر دلیلی مجبور شد یا سود خود را در این راه دید که قانون منع بردهداری را وضع کند بین مسلمین اصلا مسأله این چنین نبود. آن بردهداری ظالمانه برای دنیای بی تمدن غربی بود نه دنیای ما.
۶- بردهگیری از دیگران در دنیای امروز برای ما جایز نیست و اصلا ظلم به خود است، وهن اسلام و تضعیف مسلمین است. اما اگر روزی دنیا خواست از مسلمین برده بگیرد، ما نیز میتوانیم مقابله به مثل کنیم. اگر در اسلام بردهداری به طوری مطلق حرام میشد و بحثی روی قوانین آن نمیشد، چه در دنیای صدر اسلام و چه امروز، نمیشد انگیزه بردهگیران را کور کرد. چشم طمع بردهگیر جماعت را با به بردگی کشیدن خودش میتوان کور کرد. بنابراین بردهداری به نوعی نسخ مشروط شده است تا در برابر دشمنان نقطه ضعف نداشته باشیم. اسلام دینی جامع و ابدی است و قوانین الی یوم القیامة دارد و منطقی است که برای هر شرایطی احکام را بیان کند. بگذار هرچه میخواهند این کوتولههای کوتهفکر از اسلامت بنالند و «قل موتوا بغيظكم».