۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرصت» ثبت شده است

از خدا شرح صدر بخواهیم. غم‌هایمان را با جملات انگیزشی کوچک نکنیم. دنیا را گل و بلبل نشان ندهیم. این کار، متوهمانه و تلاشی مذبوحانه برای در نظر نگرفتن واقعیت است. در واقع دنیا نه محل آرام و قرار که محل عمل است و حرکت. دنیا احاطه‌شده با سختی‌ها و رنج‌ها است؛ کسانی که خودشان حرکت نکردند را همین دردها به حرکت و موضع‌گیری سوق می‌دهد؛ انسان ناچار از حرکت است. باید درست به دنیا نگاه کنیم، نه مثل دجال، یک چشمی. این تک چشمی نگاه کردن ما را از حق غافل می‌کند و در نقاب نفاق یا کفر آشکار می‌برد. به اختیارت نروی، می‌برندت. موسای نبی علیه‌السلام از خدا شرح صدر خواست، در مرام رشد خواهان و حق جویان نیست سر خم کردن و خستگی؛ از خدا بخواهیم که ظرفیت سینه ما را زیاد کند، تا کمکی شود که در برابر سختی‌های دنیا که بالاخره ما را به حرکت واداشته‌اند، آسان‌تر موضع‌گیری صحیح خود را پیاده کنیم و به جزع و فزع و کفر نرسیم. خدایا به ما هم متناسب با موقعیتی که در آنیم شرح صدری بده. تو همان کسی هستی که به پیامبرش شرح صدری بخشید که بزرگ‌ترین دردهای عالم را توانست در خود جای دهد و پایش نلغزد و رحمت خدا را در عالم بگستراند. خدایا ما را قوی کن و تسلیت‌هایمان را تسلیت‌گویی عزت‌مندانه کن. ای امان از این تسلیت‌های ما: عیبی ندارد. مهم نیست. یادت می‌رود. غم آخرت باشد. به راستی که بچگانه است؛ با این تسلیت‌ها دنبال کوچک نشان دادن دردیم تا به بازیمان ادامه بدهیم. حقا که اساتید تبدیل فرصت به تهدیدیم.


از خدا ظرفیت و سعه وجودی و شرح صدر بخواهیم و برای سخت‌ترها آماده شویم. ما را موضع‌گیری‌هایمان می‌سازد، این سعی و تحملمان.

فرصت به جا آوردن شکر خیلی زودتر از آنچه فکرش را کنی تمام می‌شود. بشتاب

علي‌ بن‌ إبراهيم‌، عن‌ أبيه‌، عن‌ ابن‌ أبي عمير، عن‌ علي‌ بن‌ عطية‌ ، عن‌ هشام‌ بن‌ أحمر، قال‌:
كنت‌ أسير مع‌ أبي الحسن‌ عليه‌ السلام‌ في بعض‌ أطراف‌ المدينة‌ إذ ثنى‌ رجله‌ عن‌ دابته‌، فخر ساجدا، فأطال‌ و أطال‌، ثم‌ رفع‌ رأسه‌، و ركب‌ دابته‌، فقلت‌: جعلت‌ فداك‌، قد أطلت‌ السجود؟ فقال‌: «إنني ذكرت‌ نعمة‌ أنعم‌ الله‌ بها علي‌، فأحببت‌ أن‌ أشكر ربي».

هشام بن احمر گفت: داشتم همراه امام کاظم علیه‌السلام در اطراف مدینه حرکت می‌کردم، ناگهان حضرت پایش را از مرکبشان برداشتند و سجده‌کنان به زمین افتادند؛ حضرت سجده را طول دادند و طول دادند سپس سرشان را بلند کردند و سوار مرکبشان شدند.
عرض کردم: فدایتان شوم، سجده را طول دادید؟
حضرت فرمودند: البته! یاد نعمتی کردم که خداوند با آن بر من نعمت داد، از همین رو دوست داشتم پروردگارم را شکر کنم.

عنه‌، عن‌ عثمان‌ بن‌ عيسى‌، عن‌ يونس‌ بن‌ عمار:
عن‌ أبي عبد الله‌ عليه‌ السلام‌، قال‌: «إذا ذكر أحدكم‌ نعمة‌ الله‌ عز و جل‌، فليضع‌ خده‌ على التراب‌ شكرا لله‌، فإن‌ كان‌ راكبا، فلينزل‌ فليضع‌ خده‌ على التراب‌، و إن‌ لم‌ يكن‌ يقدر على النزول‌ للشهرة‌، فليضع‌ خده‌ على‌ قربوسه‌، فإن‌ لم‌ يقدر، فليضع‌ خده‌ على‌ كفه‌، ثم‌ ليحمد الله‌ على‌ ما أنعم‌ الله‌ عليه‌».
امام صادق علیه‌السلام:
هرگاه یکی از شما نعمت خدا را یاد کرد، برای شکر خدا گونه‌اش را بر خاک بگذارد؛ اگر سواره بود، پایین بیاید، گونه‌اش را بر خاک بگذارد و اگر به خاطر انگشت‌نما شدن قادر بر پایین آمدن نبود، پس گونه‌اش را بر کوهه زین بگذارد، اگر قادر نبود، گونه‌اش را بر کف دستش قرار دهد بعد خداوند را حمد گوید بر آنچه خدا بر او نعمت داد.