۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

نگاه ما درمورد زندگی، ازدواج، روابط دوستانه، روابط همسایگی و غیره، نیازمند تغییری جدی است. با این وضعی که ما در نگاه خودمان داریم، طبیعی است که فردا روزی آیه‌ای از قرآن یا روایتی از معصوم را ببینیم و نتوانیم بپذیریم و از زمره تسبیح‌گویان کم کم خارج بشویم و آیه‌ای محکم را متشابه بدانیم و روایتی روشن را ضعیف السند و مردود.
روایتی می‌خوانیم که در آن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله زنی مؤمن را در یک جلسه، در همان مسجد به عقد یک مؤمن در می‌آورد بدون اینکه او را مثل مشاورین روانشناسی امروز سؤال‌پیچ و تست‌پیچ کند. روایت دیگری می‌بینیم که می‌گوید نباید خواستگار مؤمن را به بهانه رد کرد. اگر می‌بینیم در دین ما از این خبرها نیست، باید یک بازنگری در تفکراتمان داشته باشیم.
نگاه خدا به گذران زندگی ما، خصوصا ماهایی که کلمه ایمان را بر زبان جاری کرده‌ایم، این نیست که شرایط را مهیّا کند تا در آسایش زندگی بگذرانیم و بمیریم. فرق این مرگ با مرگ حیوانات دیگر چیست؟ برای مثال رجوع شود به: «أ حسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا و هم لا يفتنون»، «جعلنا بعضكم لبعض فتنة أ تصبرون»، «نبلوكم بالشر و الخير فتنة».
آن چیزی که در زندگی باید دنبالش باشیم، رشد است و به جا آوردن حق شکر. پیامبر صلی‌الله‌علیه که روحیات این دو مؤمن را در ازدواج دادنشان در نظر نمی‌گیرد، امام علیه‌السلام که ملاک کفویّت را ایمان معرفی می‌کند، برای این نیست که تبعات آن را نمی‌داند. اتفاقا ایشان به خوبی می‌دانند که قرار است برخوردها و اختلافاتی پیش بیاید. اما چون می‌دانند زندگی مؤمن همین است و فراری از کنترل برخوردها ندارد، اهمیتی به این‌که بگوید این‌ها را بنشانید در جلسه‌ای و با فلان روش و سؤالات در بیاورید که این‌دو تا چه حد در کنار هم بی‌برخورد و اختلاف باقی می‌مانند. نه تنها فراری از این نیست که به نفع هردو مؤمن است که در کنار هم قرار بگیرند و برخورد کریمانه را کنار هم تمرین کنند. در جامعه همینطور. در رفتار با والدین بد همینطور که «صاحبْهما في الدنيا معروفا». در بین علمایمان، داشتیم کسانی که از تحمل بدخلقی زن بداخلاق به درجات عالی معنوی رسیدند. در بین خانم‌ها هم الی ما شاء الله می‌بینیم مادرانی را که با تحمل شوهران بد دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این‌ها را رشدیافته‌تر می‌بینیم؟ یا خودمان را که همیشه دنبال دوری از برخوردها و مسئولیت‌پذیری‌ها بودیم؟ انسان را این‌ها رشدش می‌دهد؛ در همان حیوانات هم اگر جوجه یک پرنده وحشی را بگیری و او را دستی بار بیاوری خواهی دید که حتی به رشدی نمی‌رسد که مثل دیگر همنوعانش پرواز کند؛ چون او آن پرنده‌ای بود که گیر انسان راحت‌طلب پست‌تر از حیوان افتاده بود.
البته می‌دانم که کسی این حرف‌ها را در عمل در زندگیش پیاده نخواهد کرد، چون خود نویسنده این سطور با ترس و لرز از اینکه نکند این آزمایش‌ها دامن خودش را بگیرد، مطلب را تایپ کرده است، با یک مطلب از دل پاک برخاسته و رشدیافته رو به رو نیستید متأسفانه. ما مرد این حرف‌ها نیستیم مگر بالاجبار در موقعیتش قرار بگیریم که خواهیم گرفت بالاخره یک جایی. این متن را هم نوشتم چون حضرت آقا می‌گفتند یکی از راه‌های ترک گناه، نهی از منکر است، خوب من هم می‌نویسم بلکه در زندگی به جای فرار از برخوردها و اختلافات، مرد سر بلند در آمده از آن بشوم.
اگر روزی خود را در وضعیت برخورد و اختلاف دیدیم، لااقل در آن روز، به جای جزع و فزع از اینکه خدا راه رشد را جلوی پایمان گذاشته است، صبر کنیم و کسی را هم در این وضعیت دیدیم به صبر توصیه کنیم و حق را به یاد بیاوریم و بازگشتی را که لاجرم به سوی او است. در این راه جز سعی خودمان برایمان نخواهد بود، برعکس دنیا که گاه گاهی نعمت‌هایی و رحمت‌هایی خاص، علاوه بر نعمت‌های عام به ما داده می‌شد که از آن برای فردایمان استفاده کنیم و نمی‌کردیم.

امروز که مثل همیشه از تجردم خسته بودم و فکر می‌کردم حق غر زدن دارم درموردش که چرا خدایا این بنده بیچاره‌ات را فراموش کردی و مشکلش را حل نمی‌کنی؟ انصافا «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا» هم شد پاسخ این آتش فروزان شهوت جوانی؟! خودت خواهشش را در دل انداختی و خودت می‌دانی چقدر از مخلوقاتت در فقر به سر می‌برند و این می‌خواهی؟!