ترجیح طب روایی
من ارتباطی با طب اسلامی امروز یا طب سنتی ندارم. صرفا با نگاهی که به روایات دارم، نکتهای در زمینه طب روایی به ذهنم میرسد.
بنظرم تکضررهایی که طب غیر روایی بیان میکند و گاه با دستورات طب روایی در تعارض قرار میگیرد، مخاطبینش را منحرف میکند از توجه به این واقعیت که حتی راه رفتن هم برای انسان ضرر دارد و مستهلکش میکند اما هیچ عاقلی نیست که آن را ترک کند، چون ترک پیادهروی و نشستن همیشگی برای نشستنگاه بدنش ضرر اعظمی است.
لذا اگر روزی علم تمدن ناخدا به این نتیجه برسد که عدس خوردن فلان ضرر را هم دارد، من عدس خوردن را ترک نخواهم کرد. عدس خوردن را کسی به من ارشاد کرده است که منفعت دنیا و آخرتم را در نظر داشته است و میخواسته بهترین سبک زندگی مؤمنانه را داشته باشم ولی عدس نخوردنم را کسی توصیه کرده است که منفعت دنیایم را، آن هم فقط یک جزء بدون توجه به تعارضات منافع را در نظر داشته است، تازه اگر توهم توطئه نداشته باشم که بگویم ضرر من را میخواهد، تازه اگر به طمع او بدبین نباشم که جز منفعت خودش را نمیدیده و این طمع جلوی دیدن حقایق را در آزمایشات علمیش از او نگرفته باشد.
تذکر: اینهمه، بدون توجه به بیماریهای خاصی است که فرد را از خوردن مثل عدس سلب توفیق میکند. بدون توجه به این است که توصیه روایتی فقط برای فردی خاص بوده است و این را احراز کردهایم. در مورد عامه مردم است و شرایط عادی و ترجیحا درمورد غیر درمانها.