فکر میکنی یا خیال میبافی؟
لا تَقفُ ما ليس لك به علمٌ إنّ السمعَ و البصرَ و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا: آنچه که به آن علم نداری را پیروی نکن. همانا گوش و چشم و قلب، از همه آنها، سؤال خواهد شد.
داشتیم با دوستم درمورد اشتباهات یکی از سخنرانها حرف میزدیم که بحث رسید به تعریف فکر در علم منطق؛ عملیاتی که عقل طی آن با مجهول مواجه میشود، نوعش را طبقهبندی میکند، به معلومات بازمیگردد و به دستهبندی معلومات میپردازد و در نهایت به سمت مجهول برمیگردد و آن را تبدیل به معلوم میکند.
من که دارم درمورد مسأله اقتصاد حرف میزنم باید در مواجهه با این مسأله مخاطبم را به علم یا علوم مربوطه بازگردانم و آنجا مخاطب را به دنبال کلید حل مسأله راهنمایی کنم نه که آنها را به اخباری از غیب و از دنیای مبهم مافیا و جلسات خصوصی از ما بهترون و فراماسونها و به اطلاعات آماری بی سر و ته و به «اخباری که بررسی صحت و سقمش از عهده جامعه عرفی و علمی خارج است یا ناقص و مستعد جهتگیری اشتباه است» ببرم و با سیاهنمایی خودخواسته یا ناخواستهای که ناشی از کر و کور شدنم است، بگویم آی ببینید اینها که فلان طرح را دارند گرگان در لباس میشند، از اینها بعید است به صلاح مردم تصمیم بگیرند، خائنند و جاسوس و فلان و بهمان. این معلوماتنماها را در ذهن بیچاره مخاطب میریزی که در نهایت مجهولی را حل کنی؟ ته این حرفها به تعصب و قفل خوردن عقلها میرسد؛ تو با مجهولات به معلوم نمیرسانی، اگر به معلومی هم برسی با جفنگبافی رسیدی، با راه غلط، با تخدیر مخاطب، خودت هم نفهمیدی چطور رسیدی، با تخیلات تحلیل نکن بیچاره، تخیل گره کور میزند، خودت را از اینی که هستی بیبصیرتتر نکن.
حالا گیریم که با راهی درست فساد اینها را اثبات کردی اما از الآن تازه باید به تبیین و بررسی راه حلی که از قضا در زبان این فاسقین هم به جریان در آمده است بپردازی؛ بله اگر جواب را داشتی که هیچ، اما الآن داری در بین امارات به دنبال جواب میگردی؛ این حرف فاسق هم یک اماره و شاید از معدود امارات تو در مسأله؛ بررسی کنش. حرف، حرف درستی بود یا نه؟ به صِرف فاسق بودن شخص، چپ یا راست بودن، کمونیست بودن و اینها، حرف او خالی از حکمت نمیشود؛ بله خود شخص محکوم، این را به مردم هم میگوییم تا آنان که حوصله و قدرت تشخیص کمتری دارند گوش به حرفهای اینها ندهند. اما برای تویی که ادعایت ارائه راه حل است، چه بسا حرف او حکمتی داشته باشد که امام علیه السلام فرمود «کلام حکمتی را که از سفیهی شنیدی، به حق همان حکمت ببخش و بپذیر»؛ آب را گلآلود نکن و پشت دیواری از طرفدارانت قایم نشو. بررسی علمی کن و وقتی به علم رسیدی برو به میدان عمل. علم را با انبار کردنش نگندان که این، کوری و بی بصیرتی میزاید. حق را بپذیر ولو از دهان آدم اشتباهی در آمده بود و به توهم توطئه تا کشف توطئه نشده است، ترتیب اثر نده که در این صورت راهی که تو خواهی برد، به قعر شک و ترس دائمی و رکود است.