از غرب تشکر کنیم
غرب مردم خدادوستی داشت؟ آنها روزگاری به نام خدا جنگ های صلیبی را کلید زدند و روزگاری دیگر در دفاع از خدا به جنگ با کمونیسم رفتند. اما به جایی رسیدند که روزی هم به بهانه دفاع از دموکراسی و نظم نوین جهانی به جنگ با خود خدا رفتند و هر روز گناه تازهای را به رسمیت و قانونیت میشناسند. مشکل از کجا است؟ غربیها بنظر من آدمهای بیفکر یا بیتلاشی نیستند، اتفاقا هم فکر دارند و هم تلاش و هم جستوجوگران خوبی هستند که میانبر های کاربردی و سر راستی پیدا میکنند.
اما چطور این آدمها با تمام ویژگیهای خوبشان، در نهایت و در جایگاه امامت وقاحت و تکبر و تزخرف قرار گرفتهاند؟ رشته سرنخهایم اول از همه به نفسپرستی و بعد به شیطانپرستی و دنیاپرستی برمیگردد. اینها هر میلی که داشته باشند اول منافع خود و خودیها را میبینند و بعد هر مانعی را به هر قیمت نجسی که شده از شیطان میطلبند و به دنیایی که میخواهند میرسند. این را در جای جای تاریخ میبینیم. چه در جنگهای داخلیشان، چه در یورش به زمینهای دستنخورده و ثروتخیز آمریکا که بومیان سرخپوستش را سلاخی کردند و چه در یاری دادن قبیلهای در آفریقا در مقابل قبیله دیگر و چه در فریاد «نه به بردگی»شان که در انگلیس برای حفظ جمعیت کارگر آفریقایی در خود آفریقا بود، نه که از مهاجرت دادن اجباری آنها سیر شده باشند بلکه برای عقبنماندن از رقبا در مسابقه مالاندوزی و جاهطلبی، نیاز به تغییر تاکتیک پیدا شد. در آمریکا هم بعد از مدتهای مدید که سودهای کلان از تجارت برده بردند، عدهای به این فکر افتادند که این تجارت، پیشرفت خطرناکی برای رقیبشان بوده و حال که در این بازار نمیتوانیم جلو بزنیم، وقت آن رسیده که بازی اصلی را به تجارت خودمان بکشانیم و برای کارخانههایمان انبوهی از کارگران ارزان پیدا کنیم که حتی نیاز نیست جایی برای زندگی آنها تأمین کنیم برخلاف بردهها که لااقل باید یک طویله برایشان میساختیم.
مردمی که هر جنایتی میخواهند، میکنند ولی به سایر مردم جهان لقب وحشی و بیتمدن میدهند و وطنهای این وحشیها را با توجه به دوری و نزدیکی نسبت به غرب، لقب میدهند. که آنجا خاوردوریها را داریم و اینجا خاورمیانهایها را.
میگویند شما وحشیها باید از پیشرفتهای غرب تشکر کنید که زندگیتان را مدرن کرده است. اما چطور در صنایع خود پیشرفت کردند؟ در کشتیسازی پیشرفتشان از کجا شروع شد؟ در ایام تجارت برده، دوست داشتند هر چه سریعتر، تعداد بیشتر بردگان را از آفریقا به آمریکا و نقاطی که دوست داشتند بفرستند و برای همین نیاز بود که روز به روز مهارت کشتیرانی و کشتیسازی خود را قویتر کردند. یا در اقتصاد، بورس را چطور ابداع کردند؟ با ایده گرفتن از یک قمارباز که ایده «بورس» را داد؛ بدون اینکه حتی کارخانههایشان را راه انداخته باشند، «هیچ» را به مردم طمّاع خود میفروختند و آخر سر هم این قمارباز و پشتیبانهای طماعش بیخیال ساخت آن همه کارخانهای که قولش را داده بودند شدند.
حالا این ماییم که باید از اینها برای سرعتبخشی به توسعه صنایع و تکنولوژی تشکر کنیم؟! حتی نمیشود از روش پیشرفتشان الگوگیری کرد. بد الگویی هستند. دلشان خواست، رها شدند، غارت کردند، وسعتی یافتند، نیروی ارزان کار اسیر کردند، منابع ملتها را دزدیدند، پیشرفتی کردند، نیاز به فروش محصول پیدا کردند، وحشیها را برای استفاده از محصولاتشان تجهیزی اجمالی کردند و به تجارتشان ادامه دادند... این تشکر دارد؟ یا زاییدن در مسأله یهودیان و به جان فلسطینیان انداختن آنها؟ هر سال نویی که این سهخداییهای بیخدا کریسمس را جشن میگیرند تپههای اجسادی که تباه کردند بلندتر میشود؛ ممنون! پیامبرشان، عیسی مسیح علیهالسلام، مسلمان کامل و مؤمن به ولایت اوصیای خاتم انبیا است و بعد از ظهور آخرین وصی، پشت او به نماز میایستد؛ با اینحال اختلاف در دین کردند و با وقاحتی عجیب میلاد آن نبی بزرگ را صدر این تاریخ قرار دادند و پرچم صلیبی بلند کردند. متشکریم که در دین خدا که هیچ یک از هزار و چهارصد فرستادهاش با هم اختلاف نداشتند، اختلاف افکندید. خدا جزایتان دهد. اندکی خوش باشید که آخرت در پیش است «تَمَتَّعوا قليلا إنّكُم مُجرِمون»؛ در اختلافتان بمانید که عذاب دنیایتان هم هست «بل الّذين كفروا في عِزّةٍ و شِقاق»؛ به کفرتان انس بگیرید، سینهتان را با علوم انسانی نمادینتان برای تحملش گشاده کنید، از صنایع پیشرفتهتان، از سیاستهای کثیف و خونبارتان لذت ببرید که عذاب در پیش است «من شَرَحَ بالكُفرِ صَدْرا فعَليهِم غَضَبٌ مِنَ الله» و امروز مؤمنان را تمسخر کنید که روز تمسخرتان توسط مؤمنان هم نزدیک است «فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون».