پشتیبانی حکومت برای حفظ مرزهای فتحشده
ایام انتخاباتی است و احتمالا شما هم با دوستانی در ارتباطید که در فکرند با همه سختیهایی که از بی کفایتی مدیران میکشیم چرا باید اقداماتی در پشتیبانی حکومت جمهوری اسلامی ایران انجام دهیم.
من مطالعاتم در زمینه آمار پیشرفتها یا استراتژیهای منطقهای و غیره نیست، از آن جهات متخصص دلسوزی دست به اقدام ببرد و زکات علمش را بپردازد؛ من فقط در زمینه دین، شاخه اسلام، برگ شیعه عرضی دارم؛ آن هم برای مخاطبی که انسانیت را به مسئولیتش میشناسد نه به خویی حیوانی که هوشی توسعهیافتهتر دارد. به «كلكم راع و كلكم مسئول».
تاریخ شیعه از روزی آغاز شد که اولین پیروان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله، اعلام آمادگی کردند. از آن روز به روشهای مخفیانه و آشکار اسلام به مردم معرفی شد و در طول زمان با روشنگریها و جبههگیریها و صلحها و جنگها اسلام گسترش یافت. روز به روز توان قیام بالقسط [ليقوم الناسُ بالقسط] در مردم بیشتر شد تا آنجا که حکومتهای مخاصم خارجی این مردم که روزی آنها را با خفت تبعید به شبه جزیره میکردند، نمیتوانستند قدرتشان را نادیده انگارند. دوران مخفیسازی مسئولیت واقعی انسان از مردم سرزمینهایشان به سر رسیده بود. آن روز، رستاخیز دو حکومت فاسد در منطقه بود، گرچه در دل بگوییم این دو توسط باطلی دیگر اعدام شدند اما این اعدام، تاریخ تازهای در جهان را کلید زد و مردم بسیاری را به وحی متصل کرد. به راستی که خدا از مردگان زندگان را میرویاند: «يُخرِجُ الحي مِنَ المَيِّت».
یک مشکل همیشگی ما در قیام بهقسط مردمی، قدرت بوده است. اگر امام باقر علیه السلام قدرتی بلامنازع بودند، به جای چهارهزار شاگرد، میلیونها و به جای چند حلقه اصلی شاگردان، چندین حلقه اصلی داشتیم و با علم بیشتری که از این منبع الهی به دست میآمد و با قیام و همراهی مردم، به تمدن اسلامی میرسیدیم. اما قدرت نبود و تقیه بود، همراهی نبود و شهادت پشت شهادت بود، عقل نبود و باران حماقت بود.
حکومت امروز ما که به نام الله، رسول الله و امیرالمؤمنین علیهماالسلام، پرچمداری قیام بالقسط را در خطّهای از زمین عهدهدار شده است هم مثل همان حکومتی که توانست دو سلطهگر اطراف شبهجزیره عربستان را نابود کند، از بهشت نازل نشده است و بی کاستی نیست اما امکانات ما در این جغرافیا و زمان همین است و برنامه حکومتیش این است که همیشه یکی از «نواب عام امام عصر» را در رأس خود داشته باشد. فرصتی است تا یکی از فقهای حجت بر ما، قدرتی بیشتر در دست بگیرد و باقی فقها هم آزادی عمل بیشتری داشته باشند. بیش از این مسأله را به ولایت فقیه نزدیک نکنم؛ در عصر حاضر کدام گروه بیشترین اطلاع از فقه دین و چگونگی قیام بالقسط دارد؟ هیچ گروهی در این موقعیت جغرافیایی و زمانی ما نیست که بیش از فقها دلش به حال دین و مؤمنین بسوزد و مطلعتر از کتاب و میزان باشد و خدا ترسی داشته باشد. فقیهی که در رأس قرار دارد هم شرایط لازم را دارد، گرچه در کمال نیست و مانند فقهای زمان صفویه مضطر به تنفیذ است؛ دیروز نماینده یک خاندان را، امروز نمایندگان مردم یک کشور را؛ دیروز از یک شاه و اطرافیانش تقیه میکرد و امروز از تمام مردم؛ دیروز تا آنجا که شاه میخواست و میشد او را نرم کند و امروز تا آنجا که خواست مردم و توجیه شدن آنها اجازه بدهد. این همان چیزی است که ارزش پشتیبانی دارد.
رأی دادن از جهت تضمین بودنش ارزش و لزوم دارد. پشتیبانی مردمی، بقای حکومتی را به دنبال دارد که قدرتی بیشتر از گزینههای دیگر به فقها و به مردم در اجرای اسلام میدهد. برای جنگ با کمبودها و فسادهای مسئولین باید تمهیدات دیگری اندیشید؛ تمهیدی که حرم را تهدید نکند. حکومت فعلی آخرین فرصت و وسعت این مردمِ پیرو نواب عام امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف است تا در غیاب امام راحتتر به اقامه دین بپردازند. ما کمک ندهیم و در ناامیدی بدمیم، اسلام ضرر نمیکند؛ خدا قومی دیگر را که همین حالا هم در مثل یمنی آماده رزمند یاری خواهد داد و در این میان، ما میمانیم و کشوری اسیر بیخدا و مسیحی و یهودی و بهایی و غیره. در صورت بر هم خوردن اتحاد فعلی، اختلافات مردم این مرز و بوم نهایتی نخواهد داشت؛ رهبری که بتواند تمام مردم را دوباره متحد کند و به فکر رشد مردم باشد روی کار نمیآید؛ شاید رضاخان و نادرشاه سفاک دیگری بتواند اتحادی در جهتی دیگر بیاورد اما این دیگر به کار ما نمیآید. میتوانیم در وسعت نسبی جیم الف و با سختیهایش منتظر ظهور باشیم یا در شدت بیشتر تقیه و خوف منتظر باشیم. در هر حال: و نراه قريبا. ان شاء الله