بزرگان باید احزاب سیاسی را احیا کنند. حکومت باید تشویق به این کند. این وضعیت بیسامانی اصلا قابل قبول نیست. رائفیپور علمی بلند کرده، عدالتگراها علمی بلند کردند، اصلاحات طرد شده و مقابل انقلابیگری شمرده میشود، کم مانده از دایره تشیع و اسلام بیرون انداخته شوند، در همین شرایط از اینکه چرا حامیان اینها شلدینی دارند و براندازند انتقاد میشود. شما آبروی کسی که بخواهد با دینش اصلاحطلب باشد را میبرید. از فراماسونی و یهودیزادگی تا فسق و فجور به اینها بستهاید. کسی جرأت نمیکند به اینها نزدیک شود. یا باید از سیاست خداحافظی کند، یا برانداز شود. آنوقت نق میزنیم که چرا مردم بیبصیرت شدهاند و مشارکت در حکمرانی نمیکنند. خودمان هم که هیچ مسئولیتی نمیپذیریم؛ همه چیز تقصیرات سی سال حکومتهای غیر ما است، این نفوذیهای لعنتی. وقتی تحزب نباشد، اینطور بیپروایانه همه را از دایره انقلاب بیرون میکنیم و شعار بیزاری از چپ و راست میدهیم. آزادیم هرچه میخواهیم به بقیه ببندیم و خودمان هم که تعهدی ندادهایم، جایی عضو حزبی نیستیم که پاسخگوی عهدهایمان باشیم. حق هم با ما است.