۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمد» ثبت شده است

فرصت به جا آوردن شکر خیلی زودتر از آنچه فکرش را کنی تمام می‌شود. بشتاب

علي‌ بن‌ إبراهيم‌، عن‌ أبيه‌، عن‌ ابن‌ أبي عمير، عن‌ علي‌ بن‌ عطية‌ ، عن‌ هشام‌ بن‌ أحمر، قال‌:
كنت‌ أسير مع‌ أبي الحسن‌ عليه‌ السلام‌ في بعض‌ أطراف‌ المدينة‌ إذ ثنى‌ رجله‌ عن‌ دابته‌، فخر ساجدا، فأطال‌ و أطال‌، ثم‌ رفع‌ رأسه‌، و ركب‌ دابته‌، فقلت‌: جعلت‌ فداك‌، قد أطلت‌ السجود؟ فقال‌: «إنني ذكرت‌ نعمة‌ أنعم‌ الله‌ بها علي‌، فأحببت‌ أن‌ أشكر ربي».

هشام بن احمر گفت: داشتم همراه امام کاظم علیه‌السلام در اطراف مدینه حرکت می‌کردم، ناگهان حضرت پایش را از مرکبشان برداشتند و سجده‌کنان به زمین افتادند؛ حضرت سجده را طول دادند و طول دادند سپس سرشان را بلند کردند و سوار مرکبشان شدند.
عرض کردم: فدایتان شوم، سجده را طول دادید؟
حضرت فرمودند: البته! یاد نعمتی کردم که خداوند با آن بر من نعمت داد، از همین رو دوست داشتم پروردگارم را شکر کنم.

عنه‌، عن‌ عثمان‌ بن‌ عيسى‌، عن‌ يونس‌ بن‌ عمار:
عن‌ أبي عبد الله‌ عليه‌ السلام‌، قال‌: «إذا ذكر أحدكم‌ نعمة‌ الله‌ عز و جل‌، فليضع‌ خده‌ على التراب‌ شكرا لله‌، فإن‌ كان‌ راكبا، فلينزل‌ فليضع‌ خده‌ على التراب‌، و إن‌ لم‌ يكن‌ يقدر على النزول‌ للشهرة‌، فليضع‌ خده‌ على‌ قربوسه‌، فإن‌ لم‌ يقدر، فليضع‌ خده‌ على‌ كفه‌، ثم‌ ليحمد الله‌ على‌ ما أنعم‌ الله‌ عليه‌».
امام صادق علیه‌السلام:
هرگاه یکی از شما نعمت خدا را یاد کرد، برای شکر خدا گونه‌اش را بر خاک بگذارد؛ اگر سواره بود، پایین بیاید، گونه‌اش را بر خاک بگذارد و اگر به خاطر انگشت‌نما شدن قادر بر پایین آمدن نبود، پس گونه‌اش را بر کوهه زین بگذارد، اگر قادر نبود، گونه‌اش را بر کف دستش قرار دهد بعد خداوند را حمد گوید بر آنچه خدا بر او نعمت داد.