۲ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

تنها خوبی اصلاح‌طلب‌ها، مظلوم‌نمایی برای ایران در جهانه و اینکه وجودشون از ابتدای انقلاب امیدی به دشمنان می‌داد که نیازی نیست این‌ها رو بمب اتم بزنیم یا با شدت بیشتری عمل کنیم، این‌ها خودشون مملکتشون رو به سمتی که ما می‌خواهیم می‌برن. اینکه شعار جنگ و انتقام‌جویی رو در تریبون‌های جهانی نمی‌برن. یه کم بزک‌کاری و دیپلمات‌بازی می‌کنن. فقط همین فایده و دیگر هیچ.

ما خانواده کم‌توانی نیستیم خداروشکر. اما فشارهایی از این آدمها احساس می‌کنم که در دولت کسی مثل شهید رئیسی که نمک رو زخم‌ها نمی‌ریخت، احساس نمی‌کردم. مشکل هم پدرکشتگی داشتن با اصلاحطلب‌ها نیست. همیشه سعی کردم نسبت به کارهاشون خوش‌بین باشم. اما نمی‌شه. هربار شکست می‌خورم.

چیزی که احساس می‌کنم از حکومت‌داری اصلاح‌طلبی، اصل بودن سیاست فشار به مردم مستضعفه که اعتراضشون اغتشاش خواهد بود و خودشون هم با بسیج و سپاهشون، همدیگه رو آروم خواهند کرد + مدارا با هر دشمنی یا به عبارت دیگر، دوست دیدن هر خری؛ این‌ها وقتی اون مظلوم‌نمایی رو در تریبونی جهانی انجام می‌دن، واقعا اون حرف‌هاشون رو قبول دارن. کارشون تقیه نیست احمق‌ها.

در زمینه مردم هم، نه کمکی در تهیه مسکن مردم می‌کنن بلکه می‌سپرن در چنگال بساز و بفروشها،

با راحت گران کردن نان سفره‌ها، با گرفتن برق خانه‌ها و ادعای پوچ [که اون هم کار پاچه‌خوارهاشونه نه خودشون] ادعای پوچِ کمک بودنش برای صنعتی که بیکاری و اعتراض کارگرانش ارزشی نداره که دو جلسه هم با این بدبخت‌ها بنشینند درد دل هایشان را تحمل کنند، با مدارا و میدان دادن به سگهای هار دانشگاه‌ها، با پررو و دریده‌تر کردن بی‌حجابها، با لیس زدن کف کفش کامالا هریس که شاید مقابل ترامپ پیروز شود، صبر بر ریختن خون بزرگانمون و...

با این‌ها مشکلی ندارن. ادعاشون هم می‌شه می‌خوان مشکلات ما رو حل کنن و هشتگ برای ایران می‌زنن. شما درس اول ادب حکمرانی رو یاد نگرفتی. نمک روی زخم مردم می‌پاشی. اون قیافه ناز پزشکیانت و گوگول بودن جمع کردن ون گشت هم دو روز ملتو آروم می‌کنه نه بیشتر. بالاخره هم یاد بدبختی‌هاشون میفتن، هم یاد آزاد نبودن تجارت گوشت خوک و شراب، هم ماتحتی‌بازی.

از امام صادق علیه‌السلام:

مؤمن چنان کرامتی نزد خدا دارد که اگر تمام بهشت را از او بخواهد به او اعطا کند بدون اینکه چیزی از ملک خود خدا کم شود.

و کافر نزد خدا چنان پست است که تمام دنیا را بخواهد به او اعطا می‌کند بدون اینکه چیزی از ملکش کم شود.

خدا بنده مؤمنش را با بلا تجدید عهد می‌کند، همانطور که فرد غائب، اهلش را با سوغاتی‌های تازه تجدید عهد و دیدار می‌کند. خدا دنیا را از مؤمن منع می‌کند همانطور که طبیب مریض را.

روایات باب شدت ابتلای مؤمن کتاب کافی که کم‌تعداد یا ضعیف هم نیست تا بهانه‌گیری کنیم، یکی از ابوابی است که بر هر مؤمن مطالعه‌اش غنیمت است. در این باب از روایات است که می‌خوانیم: بر اساس میزان ایمانی فرد، بلای او که تحفه الهی است هم شدت می‌گیرد. این روایت از یک جهت دیگر هم جالب توجه بود که دنیا انقدر پست و بی‌ارزش است که برای خدا اهمیتی ندارد اگر همه‌اش را بخواهد بردارد و بیندازد جلوی کافر. به عنوان یک مؤمن اگر خدا بخواهد روزی طبق روایت «من سخف ایمانه، قلّ بلاءه»، با من برخورد کند و بلاهای کمتر از این سرم آورد، حق دارد. آخر چند مرتبه پدری از مسافرت برگردد و ببیند فرزند مشغول دنیایش است و از سوغاتی‌ها ابراز خوشحالی نمی‌کند و ضد حال است؟ بالاخره یک روز دست از سرت بر می‌دارد هرچند که رحمت واسعه‌ای داشته باشد که تو را به خشم خود نیندازد ولی از این مرحله بالاتر نخواهی رفت...

از دیگر پستی‌های دنیا در نظر خدا